یافتن پست: #سکوت

ronak
ronak
و سکوت می کنیم ...
هم من...
هم تو...
اصلا بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم...
دو خــط موازی هیــچ وقت به هـم نمی رسند...
اما...این دلیل نمی شود هـمدیگر را دوست نداشتـه باشند...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 00:43
+8
payam65
payam65
دوستان 5 شنبه آخر سال خیلیا دیگه تو سال جدید کنارمون نیستن خواهشن 1 دقیقه به احترام رفتگان سکوت کنیم
آخرین ویرایش توسط payam65 در [1390/12/25 - 23:44]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 23:43
+2
☺SAEED☻
☺SAEED☻
خدایـــا !

نســـل من .... سکوتت را نمی بخشـــد ...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 20:21
+3
مهسا
مهسا
آنقدر سکوت را نعره زدم که لال شدم،

آنقدر تنهایی را در آغوش کشیدم که بازوانم در هم فرو رفت،

و آنقدر در میان آشنایان غریب ماندم که گم شدم !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 02:28
+9
مهسا
مهسا
از نشخوار اشتباهات خسته شدم...

از مکیدن خون خودم...

خون...

از کالبد شکافی جمله ها و دلخوریها وسکوتها ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 01:59
+7
Behdad
Behdad
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 00:58
+5
☺SAEED☻
☺SAEED☻
فریاد را همه میشنوند ! هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 21:02
+4
mitra
mitra
بعضی ها گریه نمی کنند !
اما از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت
گوشه ی چشمشان به کمین نشسته . . .!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:57
+7
مهسا
مهسا
در سکوت شب من ،
ناگهان حادثه ای...
ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت...
من تو را کم داشتم


در سکوت شب من ،
آسمان حرفی زد...
و غزل شعری شد...

در سکوت شب من،
موج گیسوی تو آرام نداشت
برق چشمان تو پیغام نداشت...
چه سرابی دارم
که امیدم به نگاهت...
سالها یخ زده است...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:33
+7
sasan pool
sasan pool
یه پنجره با یه قفس . یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو . یه خاطرس همینو بس
تو این مثلث غریب . ستاره هارو خط زدم دارم به آخر میرسم . از اون ور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه . خیمه زده رو باورم میخوام تو این سکوت تلخ . صداتو از یاد ببرم
بذار که کوله بارمو . رو شونه شب بذارم باید که از اینجا برم . فرصت موندن ندارم
داغ ترانه تو نگام . شوق رسیدن تو تنم توحجم سرد این قفس . منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم . از آرزوهای محال قصه ما تموم شده . با یه علامت سوال
بذار که کوله بارمو . رو شونه شب بذارم باید که از اینجا برم . فرصت موندن ندارم{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}{-38-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 14:43
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ