رضا
گرچه عمریست غریبانه فراموش توام
باز مشتاق تو و گرمی آغوش توام
باورم نیست که بیگانه شدی با من و من
همچو یک خاطره کهنه فراموش توام
شانه بر زلف سیاهت چو زنی یاد من آر
که چنان زلف تو آویخته بر دوش توام
نیستی تا که بگویم به تو ای مایه ناز
تشنه بوسه ای از آن دو لب نوش توام
حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست
من پرستوی خزان دیده و خاموش توام
رضا
میدرخشن توی ماه.....دو تا خورشید سیاه میفهمی این یعنی چی؟الان بهت میگم !!! یعنی توی اون صورت مثل ماهت،دو تا چشمای سیاهت مثل دو تا خورشید میدرخشن!
sahar
ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند: خوب ها / بدها
gha3m
از گورخری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری یا این که سیاهی راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی، فقط عادتهای بد داری یا این که بدی و چند تا عادت خوب داری؟ ساکتی، بعضی وقتهای شلوغ می کنی یا شیطونی، بعضی وقتها ساکت میشی؟ ذاتاً خوشحالی، بعضی روزها ناراحتی یا ذاتاً افسرده ای، بعضی روزها خوشحالی؟ لباسهات تمیزن، فقط پیرهنت کثیفه یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟ و گورخر پرسید و پرسید و پرسید، پرسید و پرسید و بعد رفت. دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره راه راه هاشون چیزی نمی پرسم.
ALI SHABAN
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس//که چنان زو شده هم بی سر و سامان که مپرس
عشقم قشنگ بود
1390/11/11 - 13:14مرسی
1390/11/11 - 13:16عاشقتم
1390/11/11 - 13:17