یافتن پست: #شانه

*elnaz* *
*elnaz* *
هزار بار دیگرهم از شانه ای به شانه ی دیگر بیفتی این شب لعنتی صبح نمی شود
وقتی دلت گرفته باشد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 02:44
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


وقتی نه دستی برای گرفتن است… نه آغوشی برای گریه… نه شانه ای برای تکیه… انتظار نداشته باش خنده ام واقعی باشد. این روزها فقط زنده ام تا دیگری زندگی کند…!!


دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 01:03
+6
saqar
saqar
در CARLO
تیرت را به کدام سرزمین

نشانه گرفته ای ؟


اگر می خواهی آرش تقدیر من باشی


هرگز قلب مرا


مرز بندی نکن


.


.


.


قلبی که بی پروا


دوستت دارد ...


دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:09
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

از باغ می برند تا چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار  تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند   این بار می برند که زندانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست  از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند! ای گل گمان نکن به شب جشن می روی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست  گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند فاضل نظری

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:24
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بسیار ساده آواز رود از لابه‌لای درختان راهی به آسمان باز می‌کند و خرداد این سال روی شانه‌هایم می‌روید وقتی تمام پرستوها پرواز نخستین را به نیمروز خسته می‌سپارد و بال به هیاهوی راه هزارچشم تازه روی علف های ناز می‌روید

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:48
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
هر شب اینجا

من زفردا گفته ام

با گل قالی

سخن ها گفته ام

بعضی از شبها کنار آینه

روی انبوه صداقت خفته ام

من کسی را مهربانتر از خودم

با خودم تا کهکشانها برده ام

پولک زرین خوابم را فقط

دست تاریکی شب بسپرده ام

حرف های شاعرانه می زنم ؟!

من به جان خود قسم ها خورده ام !

فکر فردا را همان فردا کنم

کفش حالا را فقط در پا کنم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 20:51
+6
مهسا
مهسا


چه زود می شوم

انگار سالهاست که من
اما هنوز ام
را نشانه می رود


2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 19:25
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
به حرف حرف غزل های من ترانه ی تست

به واژه واژه ی شعر جهان نشانه تست

تو ای دلی که به شبها ز عشق می نالی

نوای مرغ شب از بانگ عاشقانه ی تست

تو رسم دلبری از عاشقان نمیدانی

چرا نگاه نداری دلی که خانه ی تست ؟

به بانگ مرغ چمن گوشی آشنا دارم

هزار نغمه اگر سر کند ترانه ی تست

منم پرنده ی بی آشیان بی پرواز

اگر به زمزمه خو کرده ام بهانه ی تست

جوانی تو بنازم نگر به پیری من

در این خزان که منم اول جوانه ی تست

گشیده یی خط پیری به چهره ام ای عمر

ببین که بر رخ من جای تازیانه ی تست

تو ای پرنده ی دور از وطن به خانه بیا

که چشم های به در مانده آشیانه ی تست

به هر زمانه یکی در سخن یگانه شود

بخوان سرود که در عهد ما زمانه ی تست

مهدی سهیلی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 23:12
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

نبودی من برایت گریه کردم
برای غصه هایت گریه کردم

من امشب بغض تلخم را شکستم

نشستم بی نهایت گریه کردم

چو در پسکوچه های چشمم امشب
ندیدم رد پایت گریه کردم
تو کوهم بودی و هستی کجایی؟

که من برشانه هایت گریه کردم

بگو ای آسمان با او که امشب
به یادش پا به پایت گریه کردم
چو بودی گریه میکردی به حالم
نبودی من به جایت گریه کردم

دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 12:48
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دلم تنگ است، نميدانم ز تنهايي پناه آرم كدامين سوی .

پريشان حالم و بي تاب مي گريم و قلبم بي امان محتاج مهر توست .

نميدانی چه غمگين رهسپار لحظه های بی قرارم من به دنبال تو همچون كودكی هستم ومعصومانه می جويم پناه شانه هايت را كه شايد اندكی آرام گيرد دل.

دلم تنگ است وتنهايي به لب می آورد جانم بيا تا با تو گويم از هياهوی غريب دل كه بی پروا تلنگر ميزند بر من و می گويد به من نزديك نزديكی به دنبال تو ميگردم ، به سويت پيش می آيم ، چه شيرين است پر از احساس يك خوشبختی نابم ...

تا ابد من دوستت دارم .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 12:35
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ