یافتن پست: #شانه

mah3a
mah3a
دلم می خواست برای یکباربرای یکبارهم که شده دستهای
مهربانت رابه امانت برروی شانه هایم بگذاری تا گرمی داشتن
تکیه گاهی مهربان راحس کنم
صدای قدم هایت راکه میشنوم تمام صداهادرنظرم بی معنا
جلوه می کنند
ای بهترین تمام لحظاتم درسکوت روزهای زندگی ام ودرتاریکی
شبهای بی کسی ام ازتوسخن می گویم تمام لحظات دلتنگی ام
بهانه ی تورامیگیرند
برای امدنت لحظه ها نیز لحظه شماری میکنند وبرای دیدن
دوباره ات تمام دیده ها بی تابی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 23:51
+5
از دوست داشتن
امشب از آسمان دیدۀ تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذ ها
پنجه هایم جرقه می کارد
آری، آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سکرآور گل یاس است
آه، بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشانه من
آه، بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ... تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ... بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو، می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو، می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

(فروغ فرخزاد)
تقدیم به دوست خوبم دیی @miladjafari ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:13]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:33
+6
mah3a
mah3a
ساده لباس بپوش! ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند!
برای درهم شکستن غرورت!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:57
+3
mah3a
mah3a
خسته ام...

دستانم سرد است

از سرما مي لرزد اما...

چه كسي باور مي كند ؟؟؟؟

كاش مي دانستم دلتنگي كجاي اين قلب را تسخير مي كند

تا بر آن پرده سياهي كشم ...

صدايش را خاموش كنم و او را از خود جدا .

باور نمي كنم ....باور نمي كنم .

باور نمی کنم که دلتنگ باشم

سرد است اما باز هم دل به شلاق هاي آسمان مي سپارم .

صورتم را رو به سوي آسمان مي برم .

به چشمهاي سرخ رنگش خيره مي شوم .

اشك هايش بر چشمانم مي نشيند .

هر معلولي علتي دارد اما چرا براي معلول سرماي بدنم علتي نميابم ؟

هر عملي عكس العملي دارد

اگر من به تو مي انديشم تو نيز بايد......نه، بايدي در كار نيست

اصلا چه اهميتي دارد

خسته ام ......خسته از فكر پرواز .

واگر بالاخره نتوانم پرواز كنم چه؟

شانه هايم را به علامت بي اهميتي بالا مي اندازم

به خود مي گويم چقدر همه چيز بي معني است.

عده اي مي دوند ، عده اي مي نشينند ، گروهي مي خندند ،

گروهي مي گريند ...اما چرا؟؟؟؟؟؟؟

از اين همه فكر هاي در هم خسته ام

چه غريب است كه روزي چشم باز مي كني و

مي بيني همه كساني كه روزي برايت حكم آشنا داشتند چقدر غريبند.

اصلا همه چيز غريب است غريب.

دلم
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 10:56
+3
sina
sina
این علامت چیست؟؟؟؟؟
همه ما با این علامت به خوبی آشنا هستیم!
نشانه انگشت وسط که امروزه تبدیل به ابزاری شده تا فحاشی و تحقیر با ایما و اشاره را جایگزین معادل زبانی خود کند.
اما فلسفه وجودی این نشانه چیست؟
انگلستان و فرانسه در خلال سالهای 1337 تا 1453، جنگهای زیادی را باهم انجام دادندکه به جنگهای صد ساله موسوم است. در خلال این جنگها و در سال 1415، در جنگی معروف، به نام نبرد آگینکورت، سپاه فرانسه شکست سختی از سپاه انگلستان خورد.
اما پیش از این شکست، فرانسوی ها طرحی را برای ناکارآمد کردن سپاه انگلستان ارائه داده بودند.بخش بسیار کارآمد سپاه مقابل را تیراندازان ماهر انگلیسی و ولزی شامل می شدند. همانطور که می دانید، کمانداران، زه کمان را با استفاده از انگشت وسطشان می کشند و تیر را رها میکنند. از جانب مقامات فرانسوی، دستور رسید تا در صورت دستگیر کردن هر انگلیسی، فورا انگشت وسط او را قطع کنند
به این ترتیب آنها دیگر قادر به پرتاب تیر نخواهند بود.
از آن پس، در جنگهای مقابل، میان انگلیسیها مد شده بود که در صورتی که سربازان فرانسوی را مشاهده می کنند، انگشت وسطشان را به سمت آنها بگیرند تا با این حرکت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 00:20
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ، ترس من خاتمه هاست
ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ماست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:46
+9
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
♥نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
من زنده ام اما ....♥
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:20
+8
ali rad
ali rad
سال هاست
جوانیم
در پیاده روهای شلوغ بی کسی
دست فروشی می کند
شانه هایش را خوب می برند
اما...
هق هق اش را نه...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 22:56
+3
مهسا
مهسا
وحشت از عشق که نه !
ترس ما فاصله هاست
وحشت از غصه که نه !
ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم !
صحبت از خاطره هاست
صحبتاز کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست
گله از دست کسی نیست !
که مقصر دل دیوانه ماست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 22:50
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
خبر مرگ....


چه كسي خواهد ديد مردنم را بي تو؟

بي تو مردم،‌مردم!


گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه كسي ميگويد؟


آن زمان كه خبر مرگ مرا مي شنوي

روي تو كاشكي مي ديدم!


شانه زدنت را بي قيد

و تكان دادن دستت كه مهم نيست زياد!

و تكان دادن سر را

كه عجيب! عاقبت مرد؟


افسوس...

كاشكي مي ديدم

من به خود مي گويم

چه كسي باور كرد جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاكستر كرد!!!
حميد مصدق
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 16:00
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ