یافتن پست: #شانه

mohammad
mohammad
باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند







باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند




باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند




باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند




ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند




وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند




باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوس میزند






باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند







باتو،من با بهار می رویم




باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم




باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم




باتو،من در هر شکوفه می شکفم




باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم




باتو،من در روح طبیعت پنهانم




باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم




باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی



،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من ان
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 22:33
+1
maryam
maryam
چه سخت است ، تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی میدانی پنج شنبه ای نیست ، تا رهگذری ، بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 21:57
+1
reza
reza
پر است خلوتم از ياد عاشقانه ی او ** گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او
نسيم رهگذر اين بار هم نياورده ** به دست قاصدکي نامه يا نشانه ی او
مسافران همه رفتند و باز جا ماندم ** کدام جاده مرا مي برد به خانه ی او؟
در اشتياق زيارت به خواب مي بينم ** کبوترانه نشستم بر آستانه ی او
منو دوبال شکسته، من و دودست نياز ** چگونه پر بکشم سمت آشيانه ی او؟
غروب ابري پاييز مي چکد در من ** پرم ز هق هق باران کجاست شانه ی او؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 15:21
+5
afsaneh heidari
afsaneh heidari
ساده لباس بپوش، ساده راه برو
اما در برخورد با دیگران ساده نباش
زیرا سادگی ات را نشانه میگیرند
برای درهم شکستن غرورت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 00:58
+7
maryam
maryam
آنجا که ایستاده می خوابم

عمیق تر از هر خوابی

دلم شانه هایت را می خواهد!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 19:26
+3
Danial
Danial
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 13:58
+2
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند “همه چیز” زیر سر من است !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 22:56
+6
mah3a
mah3a
ساده لباس بپوش! ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند!
برای درهم شکستن غرورت!!!

... حسین پناهی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 22:53
+8
ronak
ronak
خود را در آغوش بِگير و بِخواب...

! هيچ کَس آشُفتگی ات را شانه نَخواهد زَد

اين جَمع

پُر از تَنهاييست ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 23:16
+7
maryam
maryam
کاش میفهمیدی قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی بمان... نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی هرطور راحتی............
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 22:05
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ