یافتن پست: #شانه

sasan pool
sasan pool
قوامی

شبی که آواز نی تو شنيدم
چو آهوی تشنه پی تو دويدم
دوان دوان تا لب چشمه رسيدم
نشانه اي از نی و نغمه نديدم

تو ای پری کجاي
که رخ نمينمايي

از آن بهشت پنهان
دری نميگشايي

ليلا فروهر
عاشق شدم من در زندگانی
بر جان زد آتش عشق نهانی
جانم از اين عشق بر لب رسيده
اشک نيازم بر رخ چکيده
يک سو غم او يه سو دل من در تار مويي
در اين ميانه دل ميکشاند مارا به سويي

زين عشق سوزان بی عقل و هوشم
ميسوزم از عشق اما خموشم
ای گرمی جان هر جا که بودی بی ما نبودی
هر جا که رفتی من با تو بودم تنها نبودی
تو غصه زندونم کرد
فرنگيس
با صداي عماد رام يه چيز ديگست

شب
شب که ميشه تو کوچه غم
اشک من ميشه ستاره
من چشمامو به ابرا ميدم
آسمون بارون ميباره
ميخونم آخ که ديگه فرانگيس
عشق تو داغونم کرد
به کی بگم که چشمات
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 11:31
+3
fowkes
fowkes
بچه ها یه سوال
استامینوفن از کجا میفهمه ما کجامون درد میکنه؟؟؟؟؟؟{-14-}{-14-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 22:29
+2
ramin
ramin
تو هم مثل من خود را در آغوش بگیر و بخواب ! هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد ! این جمع ، پر ازتنهاییست!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 17:05
+6
مهسا
مهسا
سالها جوانیم

در پیاده روهای شلوغ بی کسی

دست فروشی میکند

شانه هایش را خوب میبرند ...

اما ...

هق هق اش را نه...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 16:13
+4
reza
reza
دل تنگم را.....
دل تنگم را تنگ دلت که میگذارم
خیس خیس می شوم از لبخند
و از هر آنچه که به نام عشق می شناسی اش
چه خوب است آدمی بی چتر ، بی کلاه، شانه به شانه ی باران بگرید
گاه گداری هم اگر فرصتی پیش آید، زیر سقفی از رویا بخوابد و بعدهم . . .
حالا!
تو بیدارم نکن
میدانم که خواهران دیروز باران بیوگان امروز دریایند
همیشه احساس می کنم در آنسوی پنجره، ستاره ای می خواهد چیزی به من بگوید
اما شب که از راه می رسد، ستاره خاموش می شود
آنگاه در پس پنجره فقط من می مانم و رویاهایم
فقط همین!.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 22:09
+2
ronak
ronak
هنوز هم..
چشمانم نگاهت را..
نگاهم لبــانت را..
و لبــانم لبانت را نشانه میرود در طلب یک بــوسه..
هنوز هم زیباست انتظار آغــوشت را کشیدن…
حتی زیباتر از گذشته…
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 21:43
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
یه ضرب المثلِ قدیمی میگه: سکوتِ ابلهان نشانه ی خاموشیست
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 23:13
+2
mitra
mitra
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!

در ساحل کنار دریا ایستاده ای , هوای سرد , صدای موج
انتظار انتظار انتظار
به خودت می آیی , یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند , نه دستی که شانه هایت را بگیرد , نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است
تنهایی یعنی
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 23:07
+7
☺SAEED☻
☺SAEED☻
سالهای جوانیم

در پیاده روهای شلوغ بی کسی

دست فروشی میکند...

شانه هایش را خوب میبرند...

اما...

هق هق اش را نه...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 03:11
ramin
ramin
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 00:06
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ