یافتن پست: #شب

mina
mina
پدر آمد از راه
دست هایش
کودکان چشم به دستان
سفره خالی را از پنجره بیرون انداخت
سفره را
... ... دیگر گسترد!
بچه ها آن هم
مثل دیگر
یک خوردند

به فکر کودکان گرسنه هم باشیم<img src=" title="{-60-}" />
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 10:01
+1
xroyal54
xroyal54
تو دست در دست دیگری ….

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ….

مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل…


آن دستها به هیچ کس وفا ندارند….


.....................********......................
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:29
+7
xroyal54
xroyal54
گفت : با مـــــادر یه جملــــه بساز !!

گفتم : من با مادر جملــــه نمیسازم ؛ دنیامـــــــــــو می سازم . !!!
.
.
.
.
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها

که بگذریم باید اعتراف کنم

مادرم که میخندد خوشبختم !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:25
+7
xroyal54
xroyal54
امشب که برق خانه قطع شده بود !

چشم هام جز تاریکی وسیاهی مهمانی نداشت !

برای لحظه یی خود را نابینایی فرض کردم در این دنیای پر هیاهو

تازه فهميدم چشم های من چه نعمتی بود

تازه فهمیدم یک نابينا نه می تواند گل آفتاب گردان را ببیند و نه سیاهی پر کلاغ را

و نه غذايى كه ميخورد

و نه حتى صورت كسانى را كه دوستشان دارد


بگذار يكبار هم که شده شكر گویم !

شکر بابت داشته هایی که آنقدر برایم عادی شده اند که بودنشان به چشم نمی آید !

خدایا شکرت
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:16
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
كار از آرایش كردن و ابرو برداشتن و مو رنگ كردن و گوشواره گذاشتن پسرا

گذشته، دیشب پسره تو چت داشت یادم میداد چطوری ماكارانی بپزم، به

همین بركت قسم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 21:08
+4
sayeh
sayeh
بچه ها من رفتم خوش گذشت امشب که کنارتون بودم
شب خوبی داشته باشین خدافظ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﻘﺎﯼ ﺳﺮﯾﺎﻝ ها ﺩﺭ صدا و سیما : ﻫﯿﭻ ﺳﺮﯾﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ نمیرود ! فقط از ﺷﺒﮑﻪ ای ﺑﻪ ﺷﺒﮑﻪ ای ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽ ﺷود !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:08
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO


فقط بوی ماه مهر نبود...

دلهره های ناتمام
شب هم بود...

عشق کیف و بوی ورق کتابهایت و پاکن میلان...

مداد شمعی های از کمر شکسته و کج کوله ات...

دعوای
ساندیس و پشمک...

نیمکتهایی که صدای قیژ قیژشان تمامی نداشت...

کیف همکلاسی ات که همیشه سد راه نگاه های دزدکی ات بود

نامه های توی جامیزت هم بود...

ضربدرهایی که
مبصر انگار روی روح و جسمت میکشید...

یک بوی دیگر هم بود..

بوی
گچهایی که تو قرمزش اش را دوست داشتی...

صدای اشنای قدمهای
مراقب که تنت را میلرزاند...

درد تلخ
خط کشهای چوبی...

صدای شق
لیوان تاشو...

بوی
صابون کاغذی...

خنده های مستانه ی زنگ
ورزش و شعر هایی که بلد بودی...

"
عمو زنجیر باف" دستمال پشت سر کی بندازم"

پول خورد های دوست داشتنی و ساندویچهای کثیف...

لباس های یک رنگ و یک شکل...

تصمیم لعنتی
کبری و چوپان بخت برگشته ی دروغگو..

پرتقال فروشی پرتقالهایش از قرار...

پیکی که تو هیچ وقت به "لبخندهایش" نخندیدی...

خودکار
قرمز معلمت...

بودند...

بودند...

بودند و تو هیچوقت بودنشان را نفهمیدی...

همانجور که رفتنشان را نفهمیدی...


.......

....

..

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:04
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شب سردی ست و هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰




دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:35
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﺁﻗﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻ ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﻠﻦ ﺩﯾﻮﻥ ﺑﻮﺩ ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﺶ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﮐﺸﯿﺪﻡ

ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺧﺎﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﻠﻦ ﺩﯾﻮﻥ ﻫﺴﺘﯽ...

ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺎﻧﻢ ، ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ...

ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩ ، ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ،ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻞ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺣﺮﻑ

ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩﻥ ،ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﻟﭙﺎﺵ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.

ﻣﻦ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﻪ ﺩﻫﻦ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﺨﻮﻥ... ﻫﻤﻮﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:

ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﺑﮕﻢ...ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ،

ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻞ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩﻥ ،ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ:

Everynight in my dreams , I see you I feeeeeeeeeeeel you...

ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻏﺮﻕ ﺷﺪیم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 18:43
+1
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ