یافتن پست: #عشقت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی عاشقی ک وقتی ازش پرسیدند: چرا ناراحتی؟ گفت: تا حالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی ....؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 13:13
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عشقت که به دل گرفته‌ام چون جانش  

در دست و بــــه صبر می‌کنم درمانش

وز غــــــــــــــایت عزت که خیالت دارد  

در خـــــــــانه‌ی چشم کرده‌ام پنهانش
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 09:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کلمات وسعت عشقم را نمیدانن
سکوت میکنم
شاید چشمهایت پذیرای چشمانم باشن
به چشمانم بنگر
پر از نگاهت
لبریز از عشقت
بارانی میشوند
تو را خواهند بخشید
تویی که تهی شدی از غشق
از فراموشی سرشار
زیر باران چترم را نمیگشایم
تا باران بشوید
باران چشمانم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 22:34
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم انگاری گرفته قد بغض یاکریما

عصر جمعه توی ایوون میشینم مثل قدیما

تو دلم میگم آقا جون تو مرادی من مریدم

 من باندازه ی وسعم طعم عشقتو چشیدم

کاشکی از قطره ی اشکت کمی آبرو بگیرم

یعنی تو چشمه ی چشمات با نگات وضو بگیرم

برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم

یدونه هدیه ی ناچیز واسه تو کنار گذاشتم

 یادمه یکی بهم گفت هر کی تنهاست توی دنیا

یدونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا

کاغذ نامه رو بعدش توی رودخونه بریزه

بنویسه واسه مولاش خاطرت خیلی عزیزه
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 11:42
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
دل من حالش خوشه...اصلا بلد نیست بگیره.....ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره............................................
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 11:28
+5
roya
roya
در CARLO
هـِــ ی غریبـــﮧ !
قیــآفت خیلـے آشنـآست
من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟
آهـ ـآن… یـ ـآدم اومــد
یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم
یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے
هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن
عشقت حسودیش میشــﮧ !
دســتات ارزونــی خودتــ..
رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم
دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
خوآستم بدونـی!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 10:31
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نیمه شب آواره و بی حس و حال – در سرم سودای جامی بی زبان

پرسه ای آغاز کردیم در خیال – دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی میگذشت – یک دو سال از عمر رفت و برنگشت

دل به یاد آورد اول بار را – خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی و آن اسرار را – آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سربسته بود – چون من از تکرار او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او – همنشین و هم زبان شد با من او

خسته جان بودم که جان شد با من او – ناتوان بود و توان شد با من او

دامنش شد جایگاه خستگی – این چنین شد آغاز دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر – وای از آن عمری که با شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر – دم به دم این عشق میشد بیشتر

آمد و در خلوتم دم ساز شد – گفتگوها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پابرجاست دل – گرگشایی چشم و دل زیباست دل

گرتو زورقمان شوی دریاست دل – بی تو شامی بی فرداست دل

دل به عشق روی تو ویران شده – در پی عشق تو سرگردان شده

گفت در عشق وفادارم بدان – من تو را بس دوست میدارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان – چون تویی محمول خمانم بدان

با تو شادی میشود غمهای من – با تو زیبا میشود فردای من

گفتمش عشقت ز دل افزون شده – دل به جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده – عالم از زیبائیت مجنون شده

در سرم جز عشق تو سودا نبود – بهر کس جز او در این دنیا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود – همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره آفاق بود – در نجابت در نکوهی طاق بود

روزگار : روزگار اما وفا با ما نداشت – طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش عشق ما سنگی گذاشت – بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصر هجران بود و بس – حسرت و رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود – در غمش مجنون و عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود – سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست – ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست – این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست – رفت و با دلدار دگر عهد بست

با که گویم آنکه هم خون من است – جسم جان و تشنه خون من است

بخت بدبین وصل او قسمت نشد – این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد – عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست – از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه او من شدم – مست مخمور خراب از غم شدم

ذره ذره آب گشتم کم شدم – آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا پر پروانه را – عشق من : عشق من از من گذشتی خوش گذر

بعد از تو حتی اسم من را نبر – خاطراتم را تو بیرون کن ز سر

دیشب از کف رفت – فردا را نگر

آخرین یکبار از من بشنو پند – بر من و بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود – عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود – ماهی بیچاره اما مرده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:28
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
عمری با عشقت نشستم ، به تو پیوستم و از خو گسستم ، ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود ، تورا دیدم پرستیدم شکستم .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 17:57
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوابیـــ♥ــــدن كنــــــار عشقتــــ♥ـــــ آرامش و امنیتی بهتــــــــ میده


كه حس میكنــ♥ــــی اكًه دنـــ♥ـــیام زیرو رو بشه


آرامش تو بهـــــ♥ــــم نمیخوره


خـــ♥ـــــدا این آرامشو از عاشقا نكًًــــــــــــیره
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 20:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوس داشتن بد نیست ......

عاشق شدن خیلی هم خوبه ........

ولی وقتی عاشق شدی بگی نگی خجالت میکشی ....

اسم عشقت که میاد لپات سرخ میشه ... سرت میاد پایین ....

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:40
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ