یافتن پست: #غمگین

mehrshad kabiri
mehrshad kabiri
برویم آنجایی که همه زشتی هایش هم مجازیست ..!
9 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 22:37
+6
mah3a
mah3a
بیشتر کساییکه با طنز حرف میزنن هی میگن میخندن با احساس تر و غمگین ترن !!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 16:29
+5
sasan pool
sasan pool
‫رنج را آشفته در لبخند پنهان میکنم
تا دلش غمگین نگردد هر که با ما میپرد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 10:45
+5
سحر
سحر
زندگی یعنی :
بخند هر چه غمگینی ،
ببخش هر چند که مسکینی ،
فراموش کن هر چند که دلگیری ،
اینگونه بودن زیباست .
هر چند که آسان نیست...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 21:47
+8
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
از تقدیر سرنوشت غمگین مباش
چه بسا سگ هایی بر روی اجساد شیرها رقصیدند
شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند
ولی نمی دانستند شیر، شیر می ماند و سگ، سگ . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 20:56
+4
mitra
mitra
غمگینم همانندِ قماربازی که،

در حال نگریستن به ورقهایی است که با رو کردن هیچ یک از آنها

امیدی به بازگشت زندگی از دست رفته اش ندارد...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 00:28
+4
Saman Mlh
Saman Mlh
احساسات نسبت به نفر قبلیت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1.خیلی باحاله،انده خندست
2.خجالت می کشم ازش
3.دوستش دارم !
4.دوست دارم بخورمش
... ... ... 5.اصلا دوسم نداره
6.حالا چی می شد یکی دیگه قبل ما میومد ؟
7.نفر بعدی لطفا !!
8.می خوام بزنمش
9.خیلی باهوشه
10.با شخصیته
11.خسته کنندست
12.غمگینه
13.زیر آب زنه
14.خیلی وحشتناکه
15.لوس و بی مزه
16.خیلی دوست داشتنیه
17.اه بازم این اومد
18.وای چقدر فک می زنه این
19.من نخوام اینو ببینم باید کیو ببینم
20.نمیشه بگم . شششش . . . . . . . ..!! !
21.خیلی مهربونه
22.دلم می خواد اددش کنم دوسم داری؟
23.بچه با نمک و خوبیه
24.بابا باور کن چاکرم
25.می خوام بکشمش
26.وای چقدر پولداره
27.ترسناکه
28.سرسام گرفتم از دستش
29.تو کی هستی؟
30.حرف مفت زیاد میزنه
31.چی بگم والا...
32.مهربونه
33.خشنه
34.کرکره خندست
35.باهوشه
36.عجب جیگریه ها.. .
37.حوصلشو ندارم
38.با من دوست میشی؟
39.خیلی بدی
40.هنوز بچه ای
41.با من ازدواج می کنی؟
42.تورو خدا با من دوست شو
6 دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 17:18
+4
sasan pool
sasan pool
شب ها که بغض میکنی/دنیا سکوت میکنه
زمان به صفر میرسه/زمین سقوط میکنه
شب ها که بغض میکنی /به مرز مرگ میرسم
به گریه کوچ میکنم/ببین چقدر بی کسم
دریایی از آرامشی/من طرحی از خروش رود
زیبا ترین شعر جهان/ چشمان غمگین تو بود
مشت کدوم ساعت شب/درگیر این سفر شدیم
چه دیر به هم رسیدیم به وقفه شکل هم شدیم
................................................................
یادش بخیر این آهنگ تقدیم به عشقم کرده بودم از حامی بود مثل همین شعر شده بودم ولی آخرش خیانت کرد و رفت.
{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 13:25
+2
sasan pool
sasan pool
این روزها دیگر

تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم

گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک

یک روز کامل جشن می‌گیرم

گاهی

صد بار در یک روز می‌میرم

حتی

یک شاخه از محبوبه‌های شب

یک غنچه مریم هم

برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز

با عابران ناشناس شهر

احساس گنگ آشنایی می‌کند

گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را

آهنگ یک موسیقی غمگین

هوایی می‌کند

اما

غیر از همین حس‌ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده و عادی

حال و هوای دیگری

در دل ندارم

رفتار من عادی است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 14:11
reza
reza
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟

جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!

شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.



شیوانا یکماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:23
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ