یافتن پست: #غمگین

saeed
saeed
با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکان موجهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیف آفتابی !
ای کبود ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور !
ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
ای غم مبهم !
ای ...
نمیدانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش ... !
نه جز اینم ارزویی نیست :

هر چه هستی باش !
اما .... باش !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:51
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 21:29
+4
sasan pool
sasan pool
خب من دیگه باید برم حال و روزم خوش نیست.خیلی ناراحتم.برم سبک بشم.این هم آخرین مطلب امروز تا شب اگه زنده بودم بیام.این شعر من خیلی دوست دارم از حامی هست.
شبها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه

زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه

شبها که بغض می کنی به مرز مرگ می رسم

به گریه کوچ می کنم ببین چقدر بی کسم

دریایی از آرامشی من طرحی از خروش رود

زیباترین شعر جهان چشمای غمگین تو بود

ما از کدوم ساعت شب درگیر این تولدیم

که دیر به هم رسیدیم و بی وقفه شکل هم شدیم

تو که به غنچه کردن گلای باغچه دلخوشی

از عمق خاکستر شب چگونه شعله می کشی

فرصت بده گریه کنم که بی نهایت عاشقم

فکر گریز از شب و توفان این دقایقم

بگو کجای زندگیم گم شده بودی عشق من

که خاطرات من همه در تو خلاصه می شدن

شبها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه

زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه

شبها که بغض می کنی به مرز مرگ می رسم

به گریه کوچ می کنم ببین چقدر بی کسم
خدا نگهدارتون.{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}{-22-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 12:52
+3
سحر
سحر
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ، از آدمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ، از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 13:06
+3
ronak
ronak
دیدن عکست تمام سهم من است
از "تـــــــــو " ...
آن را هم جیره بندی کرده ام
تا مبادا
توقعش زیاد شود!!
دلـــــــــــــــــــــ است دیگر . . .
ممکن است فردا خودتـــــــــ را از من بخواهد!!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 12:42
+3
ali rad
ali rad
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 19:32
+5
saeed
saeed
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:56
+1
شاهین
شاهین
بیشتر کساییکه با طنز حرف میزنن هی میگن میخندن با احساس تر و غمگین ترن !!
فدایه دل پاک همتون{-44-}{-41-}{-27-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 11:41
+3
mehdi
mehdi
این روزها تا بارون میزنه...
..
ناخود آگاه بدون چتر از خونه میزنم بیرون و میرم قدم میزنم...
..
نمیدونم چه مرگمه...!!!
..
شاید دلتنگم...
..
شاید نگرانم...
..
شاید غمگینم...
..
یا شایدم تنها....!
..
نمیدونم...
..
ولی* فکر کنم خیلی* داغونم ،چون...
..
بارون قطع میشه ولی هنوز صورت من خیسه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 23:09
+7
پاراگلایدر
پاراگلایدر
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند... چه تلخ است قصه ی عادت
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 00:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ