یافتن پست: #غمگین

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند؟ خدایا تو که انقدر بشر را دوست داری چرا غم را آف[!]؟...خدا گفت:غم را به خاطر خودم آفریدم...چون این مخلوق که خوب میشناسمش...تا غمگین نباشه به یاد خدا نمیفته.....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 02:29
+2
kiss
kiss
گر میا هر نگاهی صوت غمگینی شنیدی یاد کن از قلب بی تابم که هر دم یاد توست
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 21:57
+3
ronak
ronak
در Romantic
قلم چند گاهیست نام تو را چکه می کند و من روزهاست یاد تو را گریه می کنم نام تو، یادِ تو، دستانِ تو، تو ... تو ... نگاهت عمیق بود، عمیق و مهربان چشمانت دست نیافتنی بود، سرابی واقعی می دانی؟ لحظه ای که کسی از نگاهت الگو می گیرد، دلهره می گیرم ... غمگین می شوم می خواهمت ... امروز آسمان، دریایی زلال بود، مثل دلت راستی در آن دنیا هم آسمان آبی است ...؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 16:04
+5
رضا
رضا
هر که آید گوید: گریه کن، تسکین است گریه آرام دل غمگین است چند سالی است که من می گریم در پی تسکینم ولی ای کاش کسی می دانست چند دریا بین ما فاصله است من و آرام دل غمگینم
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:33
+7
ronak
ronak
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین می کنم حالم ، نه ، اصلا خوب نیست .... تا بعد، بهتر می شود .... فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:03
+3
ronak
ronak
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم؟ و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما... کسی حال من غمگین نمی پرسد و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پر جوش خویش اما... کسی حال من تنها نمی پرسد و من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او و دیگر هیچ چیز از من نم ماند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:25
+4
مهسا
مهسا
از انسان ها غمی به دل نگیر زیرا خود غمگینند ... با آنکه تنهایند ولی از خود می گریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند ... پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند. دکتر شریعتی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 21:48
+7
elahe
elahe
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته ... شعر می گویم به یادت در قفس غمگینو خسته ... من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ... ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:27
+2
مهسا
مهسا
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید: چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:08
+1
مهسا
مهسا
نه از خاکم ...نه از بادم نه در بندم...نه آزادم. نه ان لیلاترین مجنون نه شیرینم..نه فرهادم. فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:56
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ