یافتن پست: #غم

reyhan 70
reyhan 70
آهاااای دوستان
چرا اینجا همه پست غمناک میذارن!!!!!!
دلم گرفت!
میام اینجا غصه هام رو فراموش کنم بدتر یاد بدبختی هام می افتم
یه کم شاد باشید خب
مگه دنیا به آخر رسیده؟؟؟؟
13 دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:20
+11
reyhan 70
reyhan 70
ساده که میشوی،همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت.
یک آدم ساده که باشی، برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست، که قیمت تویوتا، لندکروز چند است، فلان بنز آخرین مدل، چند ایربگ دارد
مهم نیست، نیاوران کجاست، شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند، رستوران چینی ها، گرانترین غذایش چیست.
ساده که باشی
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی
زیر باران، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
ساده که باشی
آدمهای ساده را دوست داری
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:05
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
...
به نظر حرفش منطقی میومد !
گفتم : خیلی پستی
..ی دفه آهی بلند از ته دلش کشید و ساکت شد ...
گفتم چی شد؟؟
گفت : حاضری ؟
گفتم: تا جوابمو ندی نمیذارم بزنی ...
وقتی اصرارمو دید . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بیا
گفتم کجا؟؟؟
گفت: مگه نمیخای جواب سوالتو بدونی ؟پس هیچ نگوو و دنبالم بیا
...ازجام بلند شدم و باهمدیگه راه افتادیم و رفتیم رفتیم و بازهم رفتیم...
گفت: هنوزم اصرار داری بدونی یا همینجا کارو تموم کنم ؟؟
گفتم : اینهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگیرم ... بریم
یهو یه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: این پشتکارته که
منو کشته !
راستش از شما چه پنهون ،یه جورایی ازش خوشم اومده بود .
به این فکر میکردم که اونقدا هم بچه بدی نیس !
تو این(باقیش تو دیدگاه)
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 23:50
+3
sahar
sahar
مادرم میگوید خودت را هم بُکُشی ردّ این غم مشکوک پشت ِشیطنت های دائمی نگاهت گم نمی شود . . انگارتنها اوست که می فهـمد . . بـا سـَــر زَمــــین خــــوردَمـــــ ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:27
+13
saman
saman
در CARLO
امشب دوباره دلم بی صدا شکست
با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو
پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
یک عمر من شکستم و با درد ساختم
اما کسی نگفت چرا بینوا شکست
ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست
امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسی ای کاش
امشب دوباره دلم بی صدا شکست{-59-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:46
+5
saman
saman
در CARLO
باز عشقم زدشبیخون ای عجب

گوچه می خواهی زمن این نصف شب

عشق ای آتش زن دنیاودین

ما دگرهستیم خاکسترنشین

عشق ای پرورده دامان من

بیش ازاین برآتشم دامن مزن

عشق ای بیچاره سازه چاره سوز

قصدجان ناتوان داری هنوز؟

عشق ای بیداد را بنیاد نه

عشق ای بنیادرابرباده ده

عشق ای همسایه آوارگی

عشق ای سرمایه بیچارگی

عشق ای زندان تاریک بلا

عشق ای زنجیر پای مبتلا

عشق ای دریای طوفان زای غم

عشق ای وحشت فزا قعرعدم

راحت ازبارغم دل کن مرا

یا بکش یکباره یاول کن مرا...



عاشق آری سعی بی حاصل کند

عشق سعی آدمی باطل کند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:42
+4
saman
saman
در CARLO
من خرابم ز غم يار خراباتي خويش

مي زند غمزه او ناوك غم بر دل ريش

گرچليپاي سرزلف زهم بگشايند

بس مسلمان كه شود فتنه آن كافركيش

با تو پيوستم و از غير تو ببريد دلم

آشناي تو ندارد سر بيگانه خويش

به عنايت نظري كن كه من دلشده را

نرود بي مدد لطف تو كاري از پيش

آخر اي پادشه ملك و ملاحت چه شود

كه لب لعل تو ريزد نمكي بر دل ريش

خرمن صبر من سوخته دل داد به باد

چشم مست تو كه بگشاد كمين از پس و پيش
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:35
+6
saman
saman
در CARLO
می زنم کبریت بر تنهایی ام

تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام

می روم تا هر چه غم پارو کنم

خانه ام را باز هم جارو کنم

می روم تا موی خود شانه کنم

خنده را مهمان این خانه کنم

می روم تا پرده هارا واکنم

دوست دارم؛ دوست دارم

عشق را معنا کنم

شادی ام را رنگ آبی می زنم

بوسه بر طعم گلابی می زنم

می دوم خندان به سوی آینه

باز می خندم؛ به روی آینه

می زنم یک شاخه گل بر موی خود

می نشینم باز بر زانوی خود

می نشانم روی دستم یک کتاب

تا بخوانم باز هم یک شعر ناب

آری!آری! این منم این شاد و مست

دوست دارم عاشقی را هرچه هست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:24
+4
saman
saman
در CARLO
رسم زندگي اين است روزي کسي را دوست داري و روز بعد تنهايي به همين سادگي او رفته است و همه چيز تمام شده مثل يک مهماني که به آخر مي رسد و تو به حال خود رها مي شوي چرا غمگيني ؟ اين رسم زندگيست پس تنها آواز بخوان
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قیافه من وقتی ی درس سه واحدی رو شدم 4
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:00
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ