یافتن پست: #غم

roya
roya
در CARLO
یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم

مامان و بابام اومدن بالا سرم و با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت :

الهی قربونش برم …

بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت : خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد میکرد !
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 11:50
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
به چه تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی؟ به که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ی من که دگر تا ابد نیز به خود نیست؟ خنده دار است..... !
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 19:26
+3
roya
roya
در CARLO
مردمان جالبی هستیم 65000 شرکت تجاری دردبی داریم
سه میلیون ایرانی پناهنده درخارج ازایران.

در تهران از خواب بیدار می شویم. محل شرکت تجاری و مرکز خریدمان در دبی است؛

استعدادمان در تهران کشف و نبوغمان در اروپا شکوفا می شود.
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 17:24
+5
mahdi
mahdi
بهار من مرا بگذار و بگذر
رهایم کن برو دلدار و بگذر
من عادت می کنم اینجا به غمها
مرا پر کن از این اجبار و بگذر…

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 12:40
+6
henzo_io
henzo_io
گل نارم دلم تنگه نزاشتن پیش هم باشیم

باید هر دو جدا از هم شریک دردو غم باشیم


دلم تنگه واسه چشمات ...


دلم تنگه گـــــــله نازم منم مثل تو دلگیرم

میدونم عاقبت یک شب از این دل تنگی میمیرم
...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 21:54
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
هی ! .. تو که دم از جاذبه میزنی .. مرا کشف کن .. منی را که ها مدام میشوند ..........
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 15:33
+2
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
دلم را هنگامی غم میگیرد که نگاهم به دستان گره خورده ی دو آدم خیره می ماند
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:53
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد ....... حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد {-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 20:11
+8
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پرسید...

به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم

"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده

هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به

خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك

تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است.
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 19:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در این مدرسه استاد مرا

دل من پیر شد از بس که جفا دید و جفا
ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا

آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد
وآنچه بیزار از آن بود دلم داد مرا

زندگی یک نفسم مایه شادی نشده است
آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا

یک دل و این همه آشوب و غم و درد عماد
کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 17:22
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ