یافتن پست: #غم

محمد
محمد
هنوزم نم نم بارون صدای مارو میشناسه
همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه
میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه
آهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه میریزی
آهای بارون پاییزی................
داره بارون میاد .....
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 11:56
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
دیروز تو تاکسی؛؛؛الکی یهو تو چشم بغل دستیم عین بز؛زل زدم؛؛و بعدش بی مقدمه ازش پرسیدم:شما بودید؟؟

طرف که گیج شده بود؛پرسید؟؟چی رو من بودم؟؟؟

منم گفتم:هیچی؛؛؛؛؛؛؛

بعدش دماغم رو گرفتم؛؛یعنی طرف روم به دیفال!

طرف:@@@@@@@@

و هی چپ چپ نگاه من میکرد یهو منفجر شد و با صدای بلند به راننده تاکسی گفت: آقا شما بویی حس میکنید؟

راننده هم یه دو تا بو کشید؛؛؛و بی هیچ حرفی؛؛پنجره ی طرف خودشو کشید پایین!

و من از اینکه خدا منو اینقدر روانی آفریده؛؛ازش کلی تشکر کردمممممم!!!

هههههههههخخخخخ=))
آخرین ویرایش توسط AsiyE در [1392/08/30 - 11:19]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 11:16
+7
hamed noori
hamed noori
تو فيلم حضرت يوسف اگه بجاي کتايون رياحي تو نقش زليخا

از نيوشا ضيغمي استفاده ميکردن حضرت يوسف تاريخ رو عوض ميکرد :))))
دیدگاه  •   •   •  1392/08/29 - 14:46
+5
alireza
alireza
غم اگر ترکم کند تنهای تنها میشوم دوست اگر یادم کند سلطان عالم میشوم
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 19:42
+8
-1
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها!
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی
عاشق

و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی!
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه ، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف حرام خواهد شد

و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند؟
نه،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.

همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز،
هزار و یک گره رودخانه را نگشود...

// برگرفته از شعر "مسافر"
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 18:19
+5
محمد
محمد


این روزها هم خوشحالم هم غمگین.....
نمیفهمم....
خودم هم حالم را نمیفهمم....
گاهی قند در دلم آب میشود و روحم به آسمان پر میکشد...
گاهی تنها دلم اتاقی میخواهد تاریک و سوت و کور...
که بنشینم گوشه کنارش و ثانیه به ثانیه ام را هم آغوش غم شوم
نمیدانم...
تنها چیزی که میدانم این است که این روزها دلم بچه میشود دمی میخندد
دمی میگرید و پا به زمین میکوبد
دمی بهانه های کودکانه میگیرد....
(دل کوچک من) آرام باش..... خودم هوایت را دارم....
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 14:47
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چه غمگینانه است وقتی در باران به تو چتر تعارف می کنند !
پرده را کنار میزنم ، باران خودش را می زند به شیشه
من خودم را به آن راه ! تمام چیزی که باید از زندگی آموخت …


دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 21:43
+4
roya
roya



گفتم: خدایا سوالی دارم! چرا وقتی شادم همه با من میخندند.
ولی، وقتی ناراحتم کسی با من نمیگرید؟!


جواب داد: شادی را برای جمع کردن دوست، آفریده ام
ولی، غم را برای انتخاب بهترین دوست.


96653986976378148850.jpg





دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 20:47
+8
roya
roya
ندیدی چشم غمگین و تر من

تو رفتی و نشد این باور من

به پایت می نشینم تا بیفتد

دوباره سایه ی تو بر سر من
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 20:33
+6
محمد
محمد
گفتند برو مصلحت این است
گفتم یک لحظه به کوتاهی لبخندی گفتن یک خداحافظ
گفتند نه برو مصلحت این است
من رفتم بی خداحافظ بی آنکه دلیل رفتنم را بگویم باترس رفتم ترس از قضاوت هایت بعد رفتنم میدانم بعد من تنهایی نخواهی ماند و بدان با اینکه رفتم ولی همیشه بی تو تنهایم
راست میگفتند شاید مصلحت من در غمهایم و برباد رفتن آرزوهایم باشد مصلحت تو با دیگری.......
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:54
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ