تمام ریشه ها خشکیده اینجا همه اندیشه ها از یاد رفتست به این نسلی که در راه است سوگند که نسل آدمی بر باد رفته ست در اینجا حرف بی رنگی قدیمی ست نگاه نغمه ها در گیر رنگ است به قول شعر مولانا : در اینجا وجود عشق آلوده ننگ است به جز دیوانه هائی در خیابان نمانده ردی از دنیای مجنون نظامی نیست اینجا تا ببیند چه آمد بر سر فردای مجنون در این دیری که شیرین غرق رنگ است و عشق pak بازاری ندارد به جزء هنگام قطع ریشه ی دل کسی با تیشه ها کاری ندارد چه آمد بر سر اندیشه ی ما که (دانستن) خریداری ندارد؟ نفهمیدن ) چه دشوار است...اما برای نسل ما کاری ندارد اگر میگفت سعدی : (آدمیت نشانش بر لباس آدمی نیست نمی دانست نسلی خواهد آمد که حتی در لباس آدمی نیست
خدا جون ميشه امروز منو بغل بگيري ..
بگي اروم توي گوشم ديگه وقتشه بميري ...
خدا جون انگار دل هواي گريه داره ..
.چرا زندگي بي عشق هيج وقت دوومنداره....خدا جون دلم گرفته از اين زندگيه تلخ ....
يه كاري كن كه رها شم از اين همه درد ....
خدا جون خسته شدم از سختي هاي زندگي ..
چرا بايد بكشم من اين همه بي حرمتي؟...
خدا جون بيا ببر منو از اينجاوووعمرم حروم شده بي خودي اينجا...
خدا جون عشق منو اون يه غمار كهنه بود ...خودكشي بچه گانم يه دروغ ساده بود ...
خدا جون اون با رگ هاي قلب من تار زد ..حرفاش قشنگ بود ولي انگار كه منو دار زد
یکبار هم وقتی که منتظرت نیستم به سراغم بیا !
بگذرا خیالم غافلگیر نگاهت شود
@sanaaz