(asall) مرا به دار آویختند که نامت را از یاد ببرم ، چه ساده اند این ساده اندیشان که نمی دانند نام تو حک شده ی قلب من است ، تو رو هرگز نخواهم کرد فراموش .
نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، نمیخواهم یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ، نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی…
امروز اگر نیایی دیر میشود، سایه من از ردپای آشنای تو بر روی دلم دور میشود وهمچنان دورتر میشود تا به آغاز فراموشی یکدیگربرسیم و این یک آه حسرت است و این آخرین فرصت است
خدایامن دلم قرصه کسی غیرازتوبامن نیست خیالت اززمین راحت که حتی روزروشن نیست کسی اینجا نمیبینه که دنیازیرچشماته یه عمره یادمون رفته زمین دارمکافاته فراموشم شده گاهی که این پائین چه هاکردم که روزی بایدازاینجابازم پیش توبرگردم خدایاوقت برگشتن یه کم بامن مداراکن شنیدم گرم آغوشت اگه میشه منم جاکن