یافتن پست: #فراموش

rAmin
rAmin
غضنفرمیره دكترمیگه آقای دكترمن فراموشی گرفته‌ام. دكتر میگه: چندوقته این بیماری رو دارین؟ غضنفرمیگه: كدوم بیماری؟{-15-}{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:31
+1
elahe
elahe
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:21
+2
مهسا
مهسا
یک حقیقت تلخ مردها نمی بخشند اما فراموش می کنند!!! امّا زنها می بخشند ولی هیچگاه فراموش نمیکنند!!{-26-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:05
+3
sasan pool
sasan pool
امروز سراغ عشق خودم میریم من خیلی عشق دارم چی کار کنم دیگه.این بار در مورد دوج چلنجر میگم خدمت دوستان.به دیدگاه توجه کنید + عکس.
6 دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 18:10
مهسا
مهسا
رفتی بی آنکه مرا به خدا بسپاری. نمی دانم نمیدانم مرا فراموش کرده بودی یا خدارا !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 01:28
+6
elahe
elahe
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:39
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:14
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارممعبودم سکوتم را از صداي تنهاييم بدان .. نميخوانم و نميگويم چون درونم هيچ بوده و تو آمدي برايم قصه هايي از عشق سراييدي و به من قصه باران آموختي ميداني قصه باران قصه شستن غمهاست و درون انسانها پر از غم و تنهايي است ونگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاييم را فراموش کردم و به تو و داشتن تو ميبالم تنهاتر از يک برگ با باد شاديها محجورم درآبهاي سرور آور تابستان آرام ميرانم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:08
رضا
رضا
او خالی از هر نقش، از هر رنگ
من خالی از هر شوق، بس دلتنگ
در کنج زندان فراموشی
رنجیده از یاران بس دلسنگ
جولان تنهایی در روحمان،از چهره ی مأیوسمان پیداست
"بوم سفیدم" مثل من تنهاست
گرچه وجودش ،تاروپودش، پارچه ست اما...
میدانم او هم مثل من لبریز از احساس
بی انتها تنهاست
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 19:49
+2
مهسا
مهسا
فراموش کردن کسی که دوستش داری مثل به خاطر اوردن کسی است که هرگز نمی شناسیش
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 16:46
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ