یافتن پست: #فکر

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
همیشه فکر میکردم هوا مجانیه ... تا اینکه چیبس خریدم {-20-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 01:57
+9
saqar
saqar
در CARLO


هی لعنتی ...




اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...




شاید عاشقت بودم،روزی .....!




ولی ببین بی تو




هم زنده ام،




هم زندگی میکنم ...




فقط گاهی در این میان،




یادت ...




زهر میکند به کامم زندگی را ...




همیــــــــن...


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:52
+7
saqar
saqar



خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و

به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح

نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را

به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب

شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته

آپلود عکس رایگان و دائمی








آخرین ویرایش توسط 28000 در [1392/05/3 - 19:46]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:41
+7
saqar
saqar
در CARLO

 ضمن قبولی طاعات و عبادات ...


متاسفم واسه پسرایی که شب قدر, تو حیاط امامزاده و سرمزار شهدا هم پیس  پیس کردن و تیکه انداختنو ول نمی کنن و هم چنین متاسفم واسه دخترایی که این مراسماتو با عروسی اشتباه می گیرن! متاسفم واسه مردمی که میان احیا می گیرن و حیاط امامزاده رو پر می کنن از ظرف یه بار مصرف و روزنامه هایی که روشون نشستن, درسته ما تو جهان سوم به دنیا اومدیم ولی حداقل می تونیم سعی کنیم که جهان سومی نباشیم به قول دکتر شریعتی" روستایی بودن عیب نیست, روستایی ماندن عیب است" مردم ما فقط بلدن غر بزنن همین!


متاسفم واسه این برادرامون(!!) که اینجور شبا کلی تریپ برمیدارن و بی سیم می گیرن دستشون و هی از اینور میرن اونور و از اونور میان اینور و وقتی مراسم تموم شد و یکی مثل من داره آشغالای تو حیاط رو جمع می کنه به طرز چندش آوری وراندازش می کنن و بهش تیکه میندازن , متاسفم واسه خودم که اینا باید از من و امثال من مراقبت کنن, متاسفم واسه حاجیایی که به عشق حوری بهشتی تسبیح می زنن, متاسفم واسه احمقایی که به زنشون به چشم اموالشون نگاه می کنن و اسم حسادتشونو میذارن غیرت!


متاسفم واسه دخترایی که اجازه میدن فروشنده ها باهاشون لاس خشکه بزنن و اسم این رفتارشونم میذارن روشن فکری و  high class بودن, متاسفم واسه پسرایی که به اندازه یه ارزن هم اختیارشون دستشون نیست و متاسفم که هممون همه ی این چیزارو می بینیم و کاری نمی تونیم بکنیم
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:49
+12
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اکبرپور: رقابت در پست‌های مختلف به نفع ماست/ امسال بازی‌های استقلال پُر از تماشاگر است




ادامه مطلب در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:40
+3
saqar
saqar
در CARLO
نیا رو تاریکی فرا گرفته

دوست داشتن در پس مادیات پنهان است .


ارزشها با آوازی نا شناخته ُ خود را فریاد می زنند .


شادی رنگ می بازد .


خواسته ها در پی تفکر مالکیت تمامی اذهان در بر می گیرد .


سنت با پوششی جدید خود را عیان تر می کند .


تظاهر ُ  با نقش مذهب  ُگناه را می پوشاند .


وتقدس با تظاهر خود را از اصل رها میکند .


وتظاهر ریشه می دواند.


ریا ارزش می شود.ودر کنار دروغ هویت می یابد .


 انحصار ثروت را با  نام هدیه ی خداوندی جار زده میشود.


رسیدن به آرزوها ُ مایه فخر میشود .


وفخر دست مایه ای میشود به نام عنایت خداوندی .


وخداوند ُحیران از این اشرف مخلوقاتش .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:36
+4
saman
saman
در CARLO



رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟


من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:


حالم خیلی خیلی توپه.


بعدش اون آقاهه پرسید:


خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟


با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛


اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...


وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:


من می‌تونم بیام طرفای تو؟


آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:


نه، الآن یه کم سرم شلوغه!


یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:


ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!



دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 13:08
+4
saman
saman
در CARLO
 یه بار که سوار تاکسی شده بودم درست کنار در سمت راست نشسته بودم و مسافر بغل دستیم میخواست پیاده بشه ، منم پیاده شدم که اون بتونه پیاده بشه ، بدشم بدون توجه به این که کسی کنارمه دوباره سوار شدم ، چون یه خورده هم تو فکر بودم دیگه زیاد به اطرافم نگاه نمیکردم، خواستم درو ببندم که دیدم در بسته نمیشه بازم بدون اینکه نگاه کنم دوباره درو بستم که دوباره بسته نشد برای بار سوم که عصبانی شدم خیلی محکم درو بستم که این دفعه بسته شد!!! به در که نگاه کردم دیدم یه پیرمرده که داره هاج و واج به من نگا میکنه! نگو هی میخواسته سوار بشه من نمیزاشتم سوار بشه!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:52
+3
saman
saman
در CARLO
به نظر من آدمها دو دسته اند:

یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن  که بهشون میگم خایه مال

یا از من سرسخت ترن  که بهشون میگم کله خر یا  بی خیال ترن که بهشون میگم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو

یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق

خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:14
+4
مهسا
مهسا

ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…

نسل خوابیدن با اس ام اس…

نسل دردو دل با غریبه های مجازی…

نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه…

نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان…

نسل ع[!]ای برهـ ـنه بازیگران…

نسل جمله های کوروش و شریعتی…

نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…

نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…

نسل تنهایی,نسل سوخته…

یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:

یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:01
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ