رضا
کنار هر قطره ی اشکم هزارتا خاطره دفنه انقدر خاطره داریم که گویی قدر یک قرنه گلو می سوزه از عشقت...........
رضا
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه،باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست
محمد
پس از آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد که، به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
کنار هر قطره ی اشکم هزارتا خاطره دفنه
1390/10/18 - 11:56انقدر خاطره داریم که گویی قدر یک قرنه
گلو می سوزه از عشقت،عشقی که مثه زهره
ولی بی عشق تو هر دم،خنده با لبهای من قهره
درسته با منی اما به این بودن نیازارم
تو که حتی با چشماتم نمی گی آه دوستت دارم
اگه گفتی دوستت دارم،فقط بازی لبها بود
وگرنه رنگ خودخواهی نشسته توی چشمات
هرچی عشقه توی دنیا،من میخواستم مال ما شه
اما تو هیچ وقت نذاشتی بینمون غصه نباشه
فکر میکردم با یه بوسه،باتو هم خونه میمونم
نمی دونستم نمی شه،آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو،از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت تو که هیچوقت نمی فهمی
چشام همزاد اشک و خون،دلم همسایه ی آهه
زمونه گرگ و عشق تو شبیه مکر روباهه
شدم چوپان ساده لوح کناره گلّه ی احساس
چه رسمی داره این گلّه،سر چنگال گرگ دعواس
تو انقدر خواستنی هستی که این گلّه نمی فهمه
اگه لبخند به لب داری دلت از سنگ و بی رحمه
ببخش خوبم اگه این عشق حیله ی تو رو،رو کرد
نفرین به دله سادم که به چنگال تو خون کرد
تقدیم به مینا خانوم عزیز
1390/10/18 - 12:42