و انتظار تو را می کشم
چتر روی سرم نیست
می خواهم قدم هایت را ، با تعداد قطره های باران شماره کنم
تو قبل از پایان باران میرسی یا باران قبل از آمدن تو به پایان
می رسد؟!
مرا که ملالی نیست
من تا آخرین فصل باران منتظرت می مانم
مثل برف سپيد بودي
مثل ابر پربار . .
مثل آسمان وسيع بودي
مثل دريا عميق . .
مثل شب پر راز بودي
مثل ماه زيبا . .
تو دست در دست من
قدم مي زدي در بي نهايت . .
تو چشم در چشم من
حرفها مي زدي
از اميدهاي دور . .
ما مي تپيديم در هم
مي خوانديم يك صدا . .
ما تنها نبوديم . .
اما . . .
تو . . تو نبودي . .
افسوس دير فهميديم
كه تو تنها
يك نمايش كوتاه بودي.