کابوس هایم
و تمام این کز کردن هایم را در این روزها مدیون توام...
نه
مدیون خودم هستم
تو که گناهی نداری
گناه را من دارم
و این ها تنها بخشی از تاوان این گناه است
اما... برای تو درد کشیدن هم زیباست
کاش آخر این غصه قصه ای زیبا باشه که تو شاعرش باشی...
کابوس هایم
و تمام این کز کردن هایم را در این روزها مدیون توام...
نه
مدیون خودم هستم
تو که گناهی نداری
گناه را من دارم
و این ها تنها بخشی از تاوان این گناه است
اما... برای تو درد کشیدن هم زیباست
کاش آخر این غصه قصه ای زیبا باشه که تو شاعرش باشی...
بی تفاوت می روم تا مرز دیدن ، غم مخور
میروم تا گوش بی مرز شنیدن ، غم مخور
اینهمه گفتند و ما نشنیده انگاشتیم و بس
حال زین پس میروم تا لب گزیدن ، غم مخور
پیش ترها دوستی ها را صداقت می نگاشت
اینک اما دوستان غافل از آنند ، غم مخور
اصل ذات گندم است در قصه ی نان و نمک می شود
افسون دست آسیابان ، غم مخور ...
دست از سر ما بردار کنار تو نمیمونمیه روز میگفتی عاشقم اما دیگه نمیتونمتقصیر هیچکس دیگه نیست قصه ماتموم شدهحیف همه خاطره ها به پای کی حروم شده دروغ میگفتی که برم از بی کسی دق میکنی حرفاتو باور ندارم بی خودی هق هق میکنییادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برامقسم میخوردی پیش من که جز تو عشقی نمیخامدست خودم نیست که دیگه حرفاتو باور ندارماین چیزا تقصیر تویه تلافیشو در میارم
اگه می گفتی می خوامت دلم دیگه غصه نداشت / شب چشام خوابش می برد نیازی به قصه نداشت / اگه می گفتی می خوامت تو دنیا چیزی کم نبود / رو خاطرات خوبمون هاشور زرد غم نبود .