یافتن پست: #قهوه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کام اول و عمیق از سیگار

طعم قهوه گوشه دنج کافه

بوی برف که می بارید

و دست های که روی پیانو می رقصید

فرصت عاشقی کردن بود

جای تو خالی اما …
دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 18:39
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
قهوه یا کاکائو ، فرقی نمیکند …
تو کافئین خالصی ، حتی خیالت خواب را از سرم میپراند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 11:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



قهوه ترک درست کردم تلخِ تلخ ....
از لحاظ اینکه میگن کلاس داره و اینا
جاتون خالی الان دارم با قند میخورمش




دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:08
be to che???!!
be to che???!!
يه سري مردا هستن
تيپ هاي سنگين خاصي ميزنن اكثرا مشكي پوشن.
اودكلن خاص ، مثلا لاليك ميزنن
قهوه رو بدون شير و شكر ميخورن ؛ تلخه تلخ !
مردايي كه سوار ماشين مشكيشون ميشن و ساعت 1 شب به بعد تنها تو خيابونا رانندگي ميكنن
در حالي كه يه آهنگ خاصو 100 بار گوش ميكنن همونايي كه تنها كافه و رستوران ميرن .
شبا تنهايي قدم مي زنن و سيگارشون رو بي تفاوت به همه چي مي كشن...
از دور كه نگاشون ميكني ابروهاشون گره خورده تو هم ، همش فكر ميكنن
ولي وقتي نزديك ميري و باهاشون صحبت ميكني با نگاه و آرامش خاصي باهات حرف ميزنن !
اينا بهترين آدما برا درد و دلن .
همونايي كه راجبه همه چيز اطلاعات دارن و نگفته ميفهمن
اما اين مردا يه زمان مثل بقيه مرداي معمولي بودن !!!
اسپورت ميپوشيدن ، با صداي بلند ميخنديدن ، فوتبال ميديدن ، چشم چروني ميكردن و ...
خلاصه عين خيالشون نبود و رنگي بودن !
تا اينكه يه روز، يكل تو زندگي شون اومد عاشق شدن زني كه زندگيشون رو عوض كرد ،
تنهاشون گذاشت و رفت !!!
از اون روز اين مردا خيلي عجيب و خاص شدن .
خلاصه اين مردا از دور خيلي خوب و جذابن ولي اگه بخواي وارد زندگيشون بشي
وقتي بهشون بگي دوست دارم ، غصه رو تو چشاشون ميبيني ... !
انتظار نداشته باش بهت بگن منم دوست دارم !!!
مكالمه هاي تلفنيشون كوتاه و مختصره و اكثرا زياد حرف نميزنن
برا قرارشون عجله و هيجان ندارن ! اين مردا ديگه خيلي سخت اعتماد ميكنن !
اگه بهشون دروغ بگي ، سعي نميكنن ثابت كنن و مچ بگيرن بلكه يه لبخند كوچيك با چشاي خمار ميزنن
و آروم پا ميشن و ميرن وقتي رفتن ديگه هيچ وقت برنميگردن .
حالا حالا ها گذشت ندارن و اصلا فكر نكن دل رحمن ... !
اين مردا بزرگترين درداي دنيا رو تحمل كردن يادت نره ديگه هر دردي براشون درد نيست
آخرین ویرایش توسط asalam در [1392/07/12 - 11:21]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 11:20
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تلخی های زیادی را چشیدم....
سیگار...
ویسکی..
قهوه...
دوری...
هجر...
زخم...
اما....
هیچکدام مثل تلخی جدایی از تو گلویم را نسوزان..





دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:51
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi

چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت ؟

 

گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟


مشتری : لطفا یک چای !


گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟


مشتری: سیلان لطفا


گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟


مشتری: با شیر لطفا


گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟


مشتری: شیر غلیظ شده لطفا


گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟


مشتری: لطفا شیر گاو.


گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟


مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره


گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟


مشتری: با شکر


گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟


مشتری: با شکر نیشکر لطفا


گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟


مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید


گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟


مشتری: آب معدنی


گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟


مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!


ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی


دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 18:29
+3
saman
saman
با فنجانی قهوه هم میتوان مست شد...

اگر کسی که باید باشد،باشد....

.
.
.

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 00:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قهوه ی تلخ نبودنت

لبهای پوسیده روی فنجان

تب هذیان زده و نبض خواب الود...

و شعری یخ زده روی کاغذ...

اصلا

هوا زرد میشود

سرد میشود

و درد در هوای من می پیچد

نه صبح می بارد

و نه شب چکه میکند

من سودا زده، بی سامانم...!!!

می فهمی؟؟؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:13
+1
nanaz
nanaz

این گونه نیا که هر از چند گاهی باشد


نیا دنیایم را آرامشم را سکوت اجباری روزهایم را نریز به هم …


که مجبور باشم مدیون قهوه خانه شوم


از بس که خاکستر و دود سیگار مهمانش می کنم


نیا لعنتی


اینگونه گذرا نیا …

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 12:32
+2
nanaz
nanaz

نبودنت را غروب های زمستان


در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم


نبودنت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه


بعد تکیه می دادم به صندلی چشم هایم را می بستم


و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم


تا بیشتر از یادم بروی


نامرد اگر بودم نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم


مرد نیستم اما نامرد هم نیستم


زنم و نبودنت پیرهنم شده است

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 12:30
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ