elahe
تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی
sasan pool
سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دلهای خسته تو را می سپارم به مینای مهتاب تو را می سپارم به دامان دریا اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را می سپارم به رویای فردا به شب می سپارم تو را تا نسوزد به دل می سپارم تو را تا نمیرد اگر چشمه واژه از غم نخشکد اگر روزگار این صدا را نگیرد خداحافظ ای برگ و بار دل من خداحافظ ای سایه سار همیشه اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم خداحافظ ای نوبهار همیشه
zahra
در حنجرهام شور صدا نیست رفیق یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق بگذار که قصه را به پایان ببرم آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق . . .