من لبخند میزنم از ته دل می خندم گاهی مست می کنم... تا همه بدانند بی تو ملالی نیست!!! اما دلم می گوید: چ ناشیانه تمرین می کنی هر لحظه ( شکسته نشدن )را..!!
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوشت بگیری ک حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند؟ و من ب اندازه ی تمام روز های کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فردا ها؟
اگر تمام دنیا را هم یک جا ب من بدهند با یک لحظه آغوشت عوض نمیکنم جایی ک امن است و آسایش گرم است و آرامش آن کنجی ک فقط و فقط مال من است گاهی ب گاهی صدای تپشهای قلب عاشقت و گاهی هم عاشقانه ای شور انگیز زیبا تر از همیشه سکوت زیبایش را می شکند من آغوشت را با دنیا عوض نمی کنم
تو رستوران یه پسره ای رو دیدم. موهاشو لخت کرده بود. ریخته بود رو شونه ها. کم مونده بود چتری ام بزنه برای یک لحظه دچار بحران شخصیتی شدم. اگه من دخترم پس این چیه؟ اگه این پسره پس من چیم؟