یافتن پست: #لحظه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشم هایم ابستن است
از لحظه های انتظار
من رو به روی آیینه ها
بیدار خواهم کرد چشمانم را
تا فارغ شوند از این ابستنی لحظه ها
آنجا که رسالت اندام تو پدیدار شود
تا در تب سنگین آینه جا نماند
تا در خلوتمان
مهتاب پدیدار باشد.(7/7/92
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 16:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چیزی به ذهنم نمیرسد
گوش هایم را میگیرم
چشم هایم را می بندم
لب هایم را باز نمیکنم و حرف نمیزنم
و
و فقط
منتظر میمانم
برای آمدن لحظه ای که کسی
با دستانی گرم شانه ام را لمس کند
و آرام بگوید تو تنها نیستی
من هستم





دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 15:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه پسـر ایده آل (!)
باید ادکلنش ﺗﻠﺦ ﺑﺎﺷﻪ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﮕﻪ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ
ﻣﺎﻝ ﺗـــــﻮﺍﻡ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ . . .

ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻟﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺁﺏ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺑﺒﻮﺳﺘﺖ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ
ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺣﻮﺍﺳـــﺶ ﺑﻬﺖ ﻫﺴﺖ . . .

ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯿﮕﻪ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ،
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷــــــﻘﺘﻢ (!)
ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻐﻠﺶ ﺑﻮﯼ ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﺑﺪﻩ،ﻧﻪ ﻫﻮﺱ،
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﺘﺖ ﺍﻭﻝ ﻟﭙــــتُ ﻣﯿﺒﻮسِ ﻭ ﺳﺮﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﺶ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ. . .
ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻣـــ×ـــﺮﺩ ﺑﺎﺷﻪ …/.


+ﺳﻼمتی ِ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺴـــﺮﺍﯼ ﺍﯾﺪﻩ ﺁﻝ..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 15:39
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
لحظه ی رفتن سکوتم علامت رضایت نبود... می خواستم مثل همیشه روی حرفت حرفی نیاورم.................


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 12:30
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم؛
شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا؟همه از تو میخواهند بدهی...من از تو میخواهم بگیری...خستگی،دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه ی روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 17:44
+2
roya
roya
میدونم یکی از از آن روزهای مبهم دور
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …
“یاد و خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند”
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 10:24
+5
roya
roya

1.jpg


به تو عادت دارم 
مثل پروانه به شمع
و تو هر لحظه که از من دوری من به ویرانگری فاصله می اندشم
در کتاب احساس فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توان آن داری که به این فاجعه پایان بخشی ؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 09:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
#حکم #اعدام بود…!
اعدامی لحظه ای مکث کرد و #بوسه ای بر طناب دار زد
دادستان گفت: صبر کنید
آقای #زندانی این چه کاریست؟!
زندانی #خنده ای کرد و گفت:
بیچاره #طناب نمیزاره زمین بیفتم، #ولی آدم ها !!!
بدجور #زمینم زدن!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 18:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه زیباست !

که تو تنها نیاز من باشی ؛

و چه عاشقانه است..

که تو تنها آرزویم باشی !

و چه رؤیایی است ؛

این لحظه های ناب عاشقی !

و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 17:06
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ