یافتن پست: #لحظه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق

زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق

زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق

رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق

می‌توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن

پرغرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن

می‌شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید

یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید

می‌توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود

زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود

می‌توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن

پرغرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 21:55
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من دیشب هدستمو تو ماشین بابام جا گذاشتم اومده میگه بیا این سمعکتو بگیر
قیافه من در اون لحظه :)))))))))))))))))))))))
سمعک ^_^
هدست o_O
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 15:47
+3
nanaz
nanaz


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را...

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با
خودت بکشی‌اش...

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند
خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های

قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود

خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی... به مخ‌زدن به
اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری...

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو
را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما
بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند


دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 14:53
+5
nanaz
nanaz
در CARLO
[​IMG]امروز دلتنگی از من و دلم دور بود ....
بی هیچ دلیلِ مشخصی شاید ....
گامهایم را بلندتر بر می داشتم ....
نفسهایم را عمیق تر می کشیدم ...
و تمامِ مدت .. لبخندی در گوشه ی لبانم بود ....
امروز حسِ عاشقی داشتم ...
نگاهم عمیق تر شده بود ...
و من خنکایِ برگِ شبنم نشسته ی درخت را آرام نوازش می کردم
خیس از حسِ لطیفی بودم ... که به من می گفت
زندگی زیباست ... با همه غمهایش
زندگی آسان است ... با همه سختیهایش
عاشقِ حسِ لطیفم بودم
مرسی از تو ای خدایِ لحظه ها
این حس حتما نشانه ای زِ لطفِ توست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 13:54
+4
nanaz
nanaz
ایا میدانی عاشق شدن یعنی چه؟یعنی ترس یعنی قلبت را به کسی که نمیدانی دوستت دارد یا نه هدیه کنی!هدیه کردن قلب یعنی نداشتن هوش و حواس ......
نمیدانم قلبم را به چه کسی هدیه کردم!هرچه دنبالش میگردم نمی یابمش !هر سو را که سرک میکشم و سراغ قلبم را میگیرم به من میگویند مگر کسی در این سن قلبش را هدیه میدهد!!!چرا ما نباید در این سن عاشق شویم؟؟؟؟
مگر عشق چیست؟؟؟معنا کردنش کار هرکسی نیست؟؟؟
عشق یعنی لحظه های شیرین زندگی....عشق یعنی رو دست خوردن از ان کسی که نمیدانی کیست و چیست.....و بعد بدانی کیست!!!!
همه عشق ها روزی تمام میشوند .چرا ؟چرا؟من نمیدانم قلبم را به چه کسی سپرده ام.....چرا حواسم نیست ؟عشقم نیست؟وجودم نیست؟......چرا هرشب اشک میریزم و خودم هم نمیدانم ا زغم کیست که ایگونه اشک میریزم؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 13:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گستاخی خیالم راببخش که لحظه ای “یادت” را رها نمیکند. . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/18 - 23:06
+4
roya
roya
در CARLO
هرروزبه یاد لحظه ای می افتم
که اشکهای کهنه ات،
باران لحظه های تنهاییم بود..
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 10:58
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
وقتی تو هستی لحظه ها نیستند

و

گذر زمان در دستان یخ زده ی من است

 تو باشی ...


دیگر هیچ نمی خواهم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 03:16
+3
be to che???!!
be to che???!!
غمناك ترين لحظه زندگي را .... از كسي تجربه مي كني ... كه شيرين ترين ... خاطرات زندگي را با اوداشتي...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 02:55
+4
saman
saman
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست


آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست


مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب


در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست


آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد


بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست


بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است


مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست


باز می پرسمت از مساله و دوری عشق


و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 17:58
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ