یافتن پست: #لک

nanaz
nanaz
دنیا پر از تباهــــی است،

نه به خاطر وجـــود آدمهای بد، بلکــه به خاطـــر سکـــوت آدمهـــای خـــوب
دیدگاه  •   •   •  1392/06/24 - 15:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



پرواز چه لذتی دارد؟

وقتی

زنبور کارگری باشی

که نتوانی

عاشق ملکه بشوی؟





دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 21:48
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!

وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه…هزار ماشاا… چه تیپی داره… میمیرن واسش دخترا



وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر داره : چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش … بزا دهنم بسته باشه…

وقتی یه پسر ۱۰ تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وکیلی بهترین

دخترا میرن طرفش… ولش نمی کنن که…


دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 18:02
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻟﻮ ﺍﻟﻮ ﺻﺪﺍﺕ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻭﺻﻞ ﻣﯿﺸﻪ

منم ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﯼ توﺟﺎﻡ ﺑﺪﻡ, ﺍﻟﮑﯽ ﻣﯿﮕﻢ: ﺍﻻﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ؟؟؟ |:

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻦ :ﺁﺭﻩ ﺍﻻﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ !!!...|: |: :|آخه چرااااااا :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 17:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما میگیم گیلکی مثل انگلیسی ها و چنینی هاست هی شما بگین نه
تو کی زا کی = بچه کی هسنی
هایا بس = همین جا واستا
کنوس = اذگیل
سماپلان = آبکش
پوتوخولو = سوراخ سوراخ
خولی دار = درخت گوجه سبز
سیا واجان = بادمجون
بوخوس = بخواب
پسر = ری
دختر = کور
بهله اینجوریاست گیلانی صحبت کردن خیلی شیرینه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 15:44
roya
roya

عشق فراموش کردن نيست بلکه بخشيدن است.


عشق گوش کردن نيست بلکه درك كردن است.


 عشق ديدن نيست بلکه احساس کردن است.


 عشق جا زدن و کنار کشيدن نيست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 13:42
+1
sharareh
sharareh

 

دلم لک زده...!!!


برای یک عاشقانه ی آرام...!!!


که بشینم روی پاهات...!!!


بگذاری گله کنم...!!!


از همه این کابوسهایی


که چشم تورا دور دیده اند...!!!


دلتنگی را بهانه کنم


سرم را پنهان کنم


در گودی گلویت...!!!


تمام ریه ام را پر کنم


از عطر مردانه ات...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 22:28
+7
AmiR
AmiR

دختر:موجودي است که:

وقتي تعجب ميکند ميگويد واااااااااا!!

وقتي خوشحال است ميگويد بميري الهييييييي!!

وقتي غمگين است آه ميکشد

وقتي ميترسد جيييييييغ بنفش ميکشد

وقتي بدش مي آيد ميگويد ويشششش .

وقتي خوشش مي آيد ميگويد ووييييي.

همه عناصر ذکور گيتي در عشق او واله و سرگردانند . تاريخ تولد و شماره کفش با جناق

پسر عمه ي دختر خاله ي داماد همسايه ي پوريا پور سرخ را ميداند !

از سوسک اصولا نميترسد بلکه چندشش ميشود!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 22:25
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
مطلب زیر موضوع جالبی است، مثل پیدا کردن گردو و نارگیل زیر درخت چنار

بخونید و لذت ببرید به افتخار ایران و ایرانی

تا به حال به این اندیشیده اید که چرا هرگز در هیچ گزارش یا رسانه خارجی در مورد اینکه بستنی ، این لیسیدنی پرطرفدار، در کجا و توسط چه کسی ساخته شد هیچ حرفی به میان نیومده ؟

جواب این سوال در کتاب `مردم دوران مشروطه` در قفسه های خاک گرفته کتابخانه ملی موجوده که افتخار دیگری هست برای ما ایرانیان

مابقی در دیدگاه

داستان از اینجا شروع میشه که فردی به نام کریم باستانی ملقب به کریم یخ فروش، پسر جوانی از شهر ری در بازار آن زمان (خیابان جمهوری امروز) بساط یخ فروشی داشت . یکی از مشتریان غالبا دائمی کریم ،کارمندان سفارت انگلستان در همان حوالی بودند . این رو در روئی هر روزه کارمندان با کریم، رابطه صمیمانه ای بین اونها پدید آورد . کارمندان برای کریم که انگلیسی بلد نبود نام کریم یخی یا به گفته خودشان آیس کریم را برگزیدند . در اواسط درگیریهای دوران مشروطیت ،کریم برای جلب بیشتر مشتری اقدام به پخش یخ در بهشت مبادرت ورزید و در همین دوران و برای اولین بار با مخلوط کردن شیر و یخ و زرده تخمه مرغ و گلاب و شیره ملایر اولین بستنی تاریخ بشریت را ساخت که مورد استقبال اهالی بازار و همسر سفیر انگلیس قرار گرفت

مغازه ای در همان حوالی توسط سفیر انگلیس به کریم اهدا شد که بر سر در آن به زبان انگلیسی اسم فامیل کریم ( باستانی ) Bastani نوشته شده بود که ایرانی ها به اشتباه بستنی می خواندند

در زمان افتتاح فروشگاه سفیر انگلیس با گفتن :We name it after youاسم محصول را به احترام کریم، آیس کریم گذاشتمیرزا حسن‌خان مستوفی , مستوفی‌الممالک دوران مشروطیت ، در کتاب خاطراتش مینویسد این پدرسگ ( کریم باستانی ) لیسیدنیی ساخته است از سردابهای یزد سردتر ، از لب یار شیرین تر، از پنبه خراسان نرمتر. سالها بعد کریم با یکی از کارمندان سفارت انگلیس به نام الیزابت بسکین رابینز ازدواج کرده و به انگستان و بعد از آن به آمریکا مهاجرت کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 21:35
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سگی 6 ساعت بالای سر همسر مرده اش ماند به این امید که از جا برخیزد!
پس از این که ماشینی، در یکی از شهرهای چین، سگ ماده ای را زیر گرفت، همسرش از او مراقبت کرد و بوییدش بلکه از جا برخیزد؛ گویی دل او چیزی را که به چشم سر دیده بود، پذیرا نمی شد. او تا 6 ساعت حاضر نشد سگ ماده را رها کند.
"او تمام روز را در آنجا ماند و تلاش می کرد تا او را از خواب بیدار کند و بسیار وی را می بویید و لمس می کرد و گاه در آغوشش می گرفت و گونه هایش تر می شد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 21:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ