یافتن پست: #مامان

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم اومد یه دفه تق زد پسه کلم ...

میگم چرا میزنی؟؟؟ <img src=(" title=":((" />((((((((((((

برگشته میگه لواشك هارو رو از ترس تویه جونور قایم کردم از صبح دارم میگردم خودم پیداشون نمیکنم.. :|

منو میگی:)))
دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 20:31
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدرس دادنای مامانم خیلی عجیبه.. دیروز زنگ زده میگه میای دنبالم؟؟ میگم کجایی؟
میگه والللا این جا یه خیابونه من کنار یه پرایدم، روبروی تیر برق!!
من :|
تهران با این عظمت :|
جی پی اس :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 19:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بگو دیروز چی شد؟؟؟
دیروز تو اتویوس یه پسر بچه ی خیلی ناز که حدودا 3 ساله بود گریه میکرد و تانکر تانکر اشک میریخت در حدی که درو پنجره اتوبوس به التماس افتاده بود ..به مامانش میگف چرا واسم شکلات نخ[!] ؟؟؟چ جیغای رنگیم که نمیزد ....خلاصه کاسه صبر مامانیش لبریز شد و با عصبانیت گفت آمپول میزنما (خودتون دیگه قیافه مامانه رو تو اون لحظه تصور کنید) حالا اینجارو داشته باش بچه پررو پرو شلوارشو کشید پایین بیا بزن... من و اژ آمپول میتلشونی؟؟
من و میگی هنوز تو شوکم م م م خدایی قفل کردم...
اینا عایا بچن یا غول چراغ جادو .....

دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 17:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مامانم رو به به بابام :

یادته این یه بار 20 روزش بود اومدم بهش شیر بدم، نزدیک بود خفه شه؟!
بابام : :)))) آره ....!

یادته یه بار 2 ماهش بود تو ماشین جاش گذاشتیم ؟!
مامانم : :))) آاااااره ...!

یادته یه بار داداشت اومد با پتو بپیچدش ببره بیرون، وقتی آوردش کبود شده بود داشت میمُرد ؟!!
بابام : :))))) آره !!!!

یادش به خیر !

من تازه الان میفهمم که چرا تو فهم بعضی مسائل هنگ میکنم ..! :|

دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 17:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کاش میشد بعضیا رو دوباره پس داد به مادرشون
بیا مامانش !!!
اینو بگیر دوباره بزرگ کن , این خوب از آب در نیومده ... !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:36
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز رفتم داروخونه یه دارو برای مامانم بخرم کارتو دادم کارت بکشه دختره میگه ببخشید پول خورد ندارم میشه بقیه اش رو قرص سرماخوردگی بدم؟
من....
وزیر بهداشت وسلامت....
ودوستانی که داشتن زمینو گازمیگرفتن
خدایا این جوونارو از مانگیر بلند امین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 15:59
+3
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مکالمه مامانمو بابام

مامانم : چای میخوری برات بریزم؟
بابام :آره خانوم، دستت درد نکنه!

مامانم :دخترم پاشو واسه منو بابات یه چایی بریز و بیار:|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 17:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بمب، موشک، زلزله، روح، جن، شبح،...هیچ کدوم به اندازه ی پنچ تماس بی پاسخ مامان ترسناک نیست؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 15:17
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به مامانه میگم اگه من بمیرم یه عکس از خودم ندارم بزارم تو آگهی ترحیمم...

میگه
.
.
.
.
.
.
اون ع[!] هست که رو الاغی..؟

اون و میزارم...

زیرشم مینویسم بالایی به رحمت خدا رفته..یه وقت اون خره رو با تو اشتباه نگیرن

من:|

الاغ :(

تشابه اسمی :|

تشابه وجهی :|

کانون نگه داری از کودکان سر راهی :|

دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 15:11
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ