یافتن پست: #محو

xroyal54
xroyal54
همیشه هستی و هیچوقت نیستی
نمیدانم محو بودنت شوم یا خسته از نبودنت.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 22:08
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها!
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی
عاشق

و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی!
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه ، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف حرام خواهد شد

و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند؟
نه،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.

همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز،
هزار و یک گره رودخانه را نگشود...

// برگرفته از شعر "مسافر"
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 18:19
+5
AmirAli
AmirAli
تو محوطه دانشگاه به دختره میگم خانم پولتون افتاد زمین!

 برگشته میگه خر خودتی !!!

 منم پولو برداشتم رفتم شارژ خریدم ...

دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 20:31
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
باران که میبارد ...باید آغوشی باشد ... پنجره ای نیمه باز ... موسیقی و مشروب... بوی خاک ...سرمای هوا ... باران که میبارد باید کسی باشد ...از جنسِ تو ... قدم های آهسته ...محو یکدیگر ...


دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:02
+7
AmirAli
AmirAli
من یه غلطی کردمُ قضیه فانتزیُ افقُ واسه بابام تعریف کردم ؛
حالا هروقت اَزَش پول میخوام، میره تو افق محو میشه !
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 15:06
+1
binam
binam
اشکهایم را پاک کردم
و نگاهم سوی رد پایی بود که سالهاست محو شده در تمام تنهایی هایم
و باز سکوت کنار برگ های پاییزی دلم
من باز هم ادامه میدهم
حتی اگر تلختر بشود ردپایی که شاید از ابتدا نبوده!!!


بی نام
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 00:38
+7
roya
roya
می آیی . . . عاشق می کنی . . . محو میشوی . . . تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . . تازه می کنی خاطراتت را . . . محو میشوی . . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/4 - 14:19
+8
Sanaz Arzani
Sanaz Arzani

چه شـباهـت متـفـاوتی بـین ماسـت…!!!


تـو دل شـکـسـتـه ای ،من دلــشــکـسـتـه ام ..


 


گفتی:


شاید برگشتم..


هنوز زنده ام!


به امید همان “شاید” ..


 


آرامشی ملیح در گوشه چشمانم..


مانند بارانی بروی شیروانی..


اما…


ناودان ندارد..!!


غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند


 


درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست…


دارم شکست میخورم از دشمنی که نیست…


 


خواهش دارم روبه روی من نمان ،

عبور کن ،اگر نمی خواهی بر تیره بختی من گواهی دهی


کوچه را طی کن


و در انتهای کوچه محو شو ،

همان گونه که آدم های خوشبخت محو می شوند...


 


دلم یک دنیا تنهایی میخواهد

با یه عالمه تو

و تمام گوشه کنارهای آغوشت


 


شازده کوچولو می گفت:


گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود


اما ماندنی بود


همین بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود


 


 


توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش


تــــــــــــــو


و....


عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد


!!!!!


!!!!!


عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد


و....


تــــــــــــــو


توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش

دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 11:34
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
خونمون مهمون اومد …
وقتی در رو باز کردم دخترشون قدش حدود یک و نود بود
وقتی کفشش رو در آورد یک و هفتاد و پنج شد
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد یک و پنجاه
نگرانم کم کم محو بشه
دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 20:10
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟

آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی




دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 18:03
+2
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ