poria
من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
محمد
زمانه كيفر بيداد سخت خواهد داد
سزاي رستم بد روز مرگ سهراب است
قدح ز هر كه گرفتم بهجز خمار نداشت
مريد ساقي خويشم كه بادهاش ناب است
استاد فریدون [!]
در چشم من شمشیر در مشت
یعنی کسی را می توان کُشت!
peyman
آدمک آخر دنیاست بخند ، آدمک مرگ همین جاست بخند ، دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند ، آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ، آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل من تو تنهاست بخند!
payam65
خدایا !
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم
اما آنچنان که تو دوست داری
چگونه زیستن را تو به من بیاموز
چگونه مردن را من خود خواهم آموخت
payam65
مرگ من روزی فرا خواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستاني غبار آلود و دور
يا خزاني خالي از فرياد و شور
مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
روزي از اين تلخ و شيرين روزها
روز پوچي همچو روزان دگر
سايه اي ز امروز ها ‚ ديروزها
ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياد درد
payam65
وصیت نامه ی زنده یاد حسین پناهی:
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم!
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید!
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند!
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است!
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم!
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!!!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست!!
ramin
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛