یافتن پست: #معشوق

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺧﺮﻡ ﺗﻦ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺭﻳﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪٔ ﻳﺎﺭ ﺳﺘﻢﺍﻧﺪﻳﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺭﻗﻴﺒﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺳﺮ ﺗﻮ ﻳﺎﺭ
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﭼﻪ ﻋﺠﺐ ﮔﺮ ﺳﺮ ﺩﺭﻭﻳﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﮐﻮ ﺩﻳﺪﻩٔ ﭘﺮ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺭﻳﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻓﻪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﻦ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻭ ﻭﺯ ﻣﻦ
ﻳﺎﺭ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻫﺎﻥ، ﺍﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﺭ، ﺳﺮ ﻣﺤﻨﺖ ﺧﻮﺩ ﮔﻴﺮ
ﮐﺎﻥ ﻳﺎﺭ ﺳﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﺎ ﺑﻴﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻌﺸﻮﻕ ﭼﻮ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺟﻔﺎ ﺑﺮ ﮐﺸﺪ، ﺍﺯ ﺧﺸﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻪ ﮐﻨﺪ ﮔﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟
ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺩﻝ ﺭﻳﺶ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ
ﺍﺯ ﻧﻮﺵ ﻟﺒﺎﻥ، ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺠﺰ ﻧﻴﺶ ﻧﺪﺍﺭﺩ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 16:04
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
صدای زندگی را میشنوم…
همه جا…
فرا می خواند ما را…
تو را!
برای در آغوش کشیدن معشوقت…
مرا!
برای در آغوش کشیدن زانوی غم…
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:33
+2
nanaz
nanaz
انگار همه ي معشوق ها تصميم گرفته اند كه " بروند"

انگار همه ي عشق ها تصميم گرفته اند " خاطره " شوند

انگار تنهايي دارد " نقش اول " مي شود ....

انگار دنيا دارد تمام مي شود ...

انگار تو داري تمام مي شوي ....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 12:10
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO



                        وان کــــــــــه معشوقـــــــی نـــــــــــــدارد...

                        عاقـــــــــــــــل اســـــــــــــــــت....!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 21:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



غم مخور
معشوق اگر امروز وفردا میکند
شیر دور اندیش با آهو مدارا میکند
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
دلبرت هر قدر زیباتر غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها تا میکند




دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 11:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار!!! این روزها سخت مرا در آغوش خویش به بازی گرفته است...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 20:19
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار!!! این روزها سخت مرا در آغوش خویش به بازی گرفته است...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 20:45
+1
sara
sara
در CARLO
نیچه به " لوآندره سالومه " نوشت:

"... تو چه معشوقه‌ای هستی شب ها کنار من نیستی؟..."

لوآندره سالومه در پاسخ گفت:

"... تو چه فیلسوفی هستی که عشقو معادل تختخواب میدونی!!!..."

با تو هستم دختر ، ای کسی که هیچ وقت دیگران ..... حتی فیلسوف ها درکت نکردن
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:11
+3
saman
saman

عشق چیزی شبیه در زدن است
مثل دیدار ، مثل سر زدن است


هجرت خویشتن به محضر دوست
مثل پرواز ، مثل پر زدن است


سفری بین نــور و تــاریکی
سر زِ خاور به باختر زدن است


گفت و گو با نگــاه ، با ابرو
حرف دل را به یکدگر زدن است


مثل خواب است ، خواب ، اما نه
پرسه در خواب تا سحر زدن است


دشمنی در مرام حضرت عشـق
خنجر از پشت ، بی خبر زدن است


طعنه بر دوست پیش چشم رقیب
بیشتر مثل نیشتر زدن است


گفتن از عشق ، گفتن از معشوق
حرف بالاتر از خطر زدن است


باز داری ز عشق می پرسی
عشق آتش به خشک و تر زدن است

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:35
+2
xroyal54
xroyal54

 


نیوتوטּ اگر جآذبہ رآ مـﮯفهمیـב،معشوقہ اش בر בفتر خآطرآتشـ
نمـﮯ نوشتــ :
اشڪ هآﮮ مـטּ همـ
روﮮ زمیـטּ افتآב
امآ تـو سیبــ رآ ترجیحـ
בآבﮮ...!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 21:27
+2
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ