یافتن پست: #ناز

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من غمگین و دل خستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم
بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم
اگر از همدلی پرسی بدان نازک دلی خستم
بیا از غم حکایت کن که من محتاج آن هستم
اگر از زخم دل پرسی بدان مرحم بر آن بستم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 19:55
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قدیما تا به دوست پسرت میگفتی:
تو خیابون بهم متلک گفتن.
جوش میاورد و داد میزد:
کی گفته برم فلان فلانش کنم ....
اما الان که به دوس پسرت همچین حرفی میزنی میگه:
حق دارن مردم ... بس که امروز ناز شده بودی .
یه همچین پسرایی داریم ما.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 18:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO

تن تو نازک و نرمه، مثه برگ
تن من جون میده پرپربزنه زیر تگرگ

دست باد پر میده برگو تو هوا
اما من موندنیم تا برسه دستای مرگ

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

من از تبار پاک آریایی
قشنگ ترین قصیده رهایی

هوای عشق تازه نیست تو رگهام
تن نمیدم به رنگ کهربایی

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه

واسه رفتن دیگه دیره
تن من اینجا اسیره

خاک اینجا چه عزیزه
عاشق قدیمی پیره

نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 18:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
.حَـ ــواسِمـوט باشـﮧ בلــ ِ آבَمــ ــا

شیشـ ــﮧ نیسـ کـ روشـ " هـ ـا " کُنیمـ

بَعـב روشـ قَلبـــ بکشیمــ و

وایسیــ ــمـ آبــ شُـבنشــو نگــاهـ کنیمـ و کِیفــ کُنیمـ!

رو شیشـ ــﮧ نازُکــ ِ בلــ ِ آבَمــ ــا

اگهـ قَلبیـــ کشیــבﮯ...

بایــב مَــرבونــﮧ پاشـ وایســﮯ....(!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 12:58
+4
behzadsadeghi
behzadsadeghi
بچه های امروزی رو نمیتونم درک کنم : بهش آدامس موزی میدم ناز میکنه میگه این آدامسا بو میدن و بدمزه ن نمیخورم ! زمان ما آدامس موزی خدایی میکرد ؛ ما اول کاغذشو نیم ساعت لیس میزدیم بعد میرفتیم سراغه خودش !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 12:41
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

با تو هستم ای همه ساز و همه سوز چون تو رفتی من جه دانم که ندارم شب و روز با تو هستم ای همه افسون همه یاد دگر از ما نگرفتی خبر و بردی ز یاد با تو هستم ای همه تار و همه پود که رسیدن به تو دریا شده بودم همه رود با تو هستم ای همه عالم همه راز بردهء عشق تو بودم با خرید همه ناز با تو هستم ای همه عشق و همه مستی چرا با بستن آن عهد ز عشقت تو گسستی با تو هستم ای همه رویا همه خواب همه آرزوی من تو ولی آخر تو شدی نقش بر آب با تو هستم ای همه درد و همه غم گر چه دانی من شکستم ولی اکنون تو نیایی به سراغم با تو هستم ای همه تردید همه شک چون به دریا رو زدم من که بریزم همه اشک با تو هستم ای همه شوق و همه شور نه تو خورشید نه تو فانوس نه تو نور

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 22:05
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای چشم خمارین تو و افسانه نازت وی زلف کمندین من و شبهای درازت شبها منم و چشمک محزون ثریا با اشک غم و زمزمه راز و نیازت خود کیستی ای نغمه نوازنده بی سیم امشب به جگر می خوردم زخمه سازت باز آمدی ای شمع که با جمع نسازی بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت سر کن به شب و ناله شبگیر من ای دل تا شبرو عشقیم نشیب است و فرازت خواننده نمازم من اگر قبله ندانم ای کعبه دلها که بخوانم به نمازت

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:44
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشقی محنت بسیار کشید
تا لب دجله به معشوقه رسید
نشده از گل رویش سیراب
که فلک دسته گلی داد به آب
نازنین چشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
دید در روی شط آید به شتاب
نوگلی چون گل رویش شاداب
گفت به به چه گل زیباییست
لایق دست چو منِ رعناییست
حیف از این گل که برد آب او را
کند از منظره نایاب او را
زین سخن عاشق معشوقه پرست
جست در آب چو ماهی از شست
خوانده بود این مثل ان مایه ی ناز
که نکو یی کن و در آب انداز
خواست کازاد کند از بندش
نام گل برد و در آب افکندش
گفت رو تا که زهجرم برهی
نام بی مهری بر من ننهی
مورد نیکی خاصت کردم
از غم خویش خلاصت کردم
باری آن عاشق بی چاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبی ست فراوان و درست
به نشاط آمد و دست از جان شست
دست و پایی زد و گل را بربود
سوی دلدارش پرتاب نمود
گفت کای افت جان سنبل تو
ما که رفتیم، بگیر این گل تو!
جز برای دل من بوش مکن
عاشق خویش فراموش مکن
بکنش زیب سر ای دلبر من
یادِ آبی که گذشت از سر من
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ!
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯽ!
ﺯﯾﺮﮐﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﻧﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯽ !
ﺍﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎ!!!
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺮﺩ!
ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻐﺰﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻧﻪ
ﺩﻟﻢ!
ﭘﺲ ﻟﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ!
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ!
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روی صحبتم با شماست آقا پسر!
چرا فکر می کنی چون پسری باید همیشه ناز بخری؟ همیشه باید منت کشی کنی؟!
عزیز من! یاد بگیر که دنیا دست توئه!
یاد بگیر که به خاطر یه دختر اون غرور لعنتیت رو زیر پا نذاری!
عاشق کی داری میشی؟! عاشق یکی که هنوز نمیدونه واسه چی تورو دوست داره؟
بخاطر مرد بودنت؟ یا بخاطر برطرف کردن نیازهای خودش؟!
به خاطر این که از مرد؛ نامرد مارک دار میسازه؟
کجا نوشته که باید ظاهرت رو به خاطر حرف یک دختر عوض کنی؟
اونم بر طبق میل اون!
خودت باش!! مرد باش، و افتخار کن که مردی
همین!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 12:17
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ