یافتن پست: #ناز

ESmaEL
ESmaEL
تقدیم به دوستان نانازه خودم .
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 16:15
+5
reza
reza
{-18-}{-18-}{-18-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:50
+5
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ایامتان به کام
تا اطلاع ثانوی خدانگهدار{-41-}
23 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:16
+10
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
به سلامتی اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی ...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:36
+7
مهسا
مهسا
زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست

در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست

زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد

آنچه تقدير من و توست همان می ‌گذرد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:29
+5
ronak
ronak
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم

جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم

اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم

دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم

برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام رستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

مجنون و دل را به چشمان تو بستم

هشیار شدم آخر از دام تو جستم

مجنونم و مستم ....

عاشقم و خستم....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 12:18
+5
دوستی
دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گُلی است؛
مثل نیلوفر و ناز،
ساقۀ تُرد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است آن که روا میدارد
جان این ساقۀ نازک را
دانسته بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و تست،
از نخستین دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هایی است که می افشانیم.
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش، مهر است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیارآید.
آنچنان با تو درآمیزد این روح لطیف،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی نیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است.


(فریدون [!])
ادامه دارد ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:11]
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 10:03
+4
sasan pool
sasan pool
کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 18:25
+3
tamanna
tamanna
بنده از اينجور بچه ها خوشم مياد ميميرم واسشون درسته كه از لباس بچه خوشم نمياد اما از اينجور بچه هاي نانازي خوشم مياد كي دوس داره لايك بزنه *جووووووووووووووووووووووون*{-57-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:55
+10
Alireza
Alireza
ادبیات واژه زن در تاریخچه تمدن بشریت (طنز)

سوءظن: در یونان باستان به صورت سوءزن آمده است – احساسی که خانمها نسبت به شوهرانشان دارند.

شوهر زن: زنی که شوهر خود را می زند – زن بی رحم – توصیه می شود با این زنان هیچگونه رابطه ای برقرار نشود.

شیر زن: شیر ماده – شیر وحشی – زنی با دندان ها و پنجه هایی شبیه به شیر که باید از او اطاعت شود.

ظنین : در متون تاریخی به صورت زنین آمده است – جمع مکسر زن – زنها.

کف زن: زن کار درست – خانمی که همه را در کف می گذارد.

گردن زن: زنی که گردن میزند – بی رحم ترین نوع زن – زن جلّاد.

مرزنگوش: کاربرد خاصی ندارد اما با توجه به ریشه تاریخی آن (مرد + زن + گوش) نتایج زیر برداشت می شود؛

- مردی که به حرف زنش گوش می کند.

- زنی که گوش مردش را می کشد.

- مردی که گوش زنش گوشواره می کند.

نازنین : مرد – (نا + زن + این / این یارو که زن نیست) – یک نوع فحش رکیک – عبارتی برای تحقیر جنس مؤنث.

همزن: زنی که حال همه ی مرد ها را به هم میزند.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 17:16
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ