یافتن پست: #ناز

ali rad
ali rad
آسمان میبارد به حرمت کداممان نمیدانم.. همین را میدانم که باران صدای پای اجابت است و خدا با تمام جبروتش ناز میخرد.. پس نیاز کن
آخرین ویرایش توسط nirvana در [1390/12/19 - 23:54]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 23:45
از خدا صدا نمی رسد!
ای ستاره، ای ستارۀ غریب!
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم؟
پس چرا به داد ما نمی رسد؟
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد؟
بگذریم ازین ترانه های درد،
بگذریم از این فسانه های تلخ،
بگذر از من ای ستاره شب گذشت،
قصۀ سیاه مردم زمین،
بسته راه خواب ناز تو.
می گریزد از فغان سردِ من
گوشِ از ترانه بی نیاز تو!
ای که دست من به دامنت نمی رسد؛
اشک من به دامن تو می چکد!
با نسیم دلکش سحر،
چشم خستۀ تو بسته می شود
بی تو، در حصار این شب سیاه،
عقده های گریۀ شبانه ام،
در گلو شکسته می شود

(فریدون [!])
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:27
+7
از خدا صدا نمی رسد!
ای ستاره، باورت نمی شود
در میان باغ بی ترانۀ زمین
ساقه های سبز آشتی شکسته است.
لاله های سرخ دوستی فسرده است.
غنچه های نورس امید،
لب به خنده وا نکرده مرده است.
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است!
ای ستاره، باورت نمی شود
آن سپیده دم که با صفا و ناز
در فضای بیکرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است.
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهرۀ زمین پریده است!
آن شقایق شفق، که می شکفت
عصر ها میان موج نور،
دامن از زمین کشیده است.
سرخی و کبودی افق،
قلب مردم به خاک و خون تپیده است
دود و آتشِ به آسمان رسیده است
ابرهای روشنی که چون حریر،
بستر عروس ماه بود
پنبه های داغ های کهنه است.
ای ستاره، ای ستارۀ غریب!
از بشر مگوی و از زمین مپرس.
زیر نعرۀ گلوله های آتشین،
از صفای گونه های آتشین مپرس.
زیر سیلی شکنجه های دردناک،
از زوال چهره های نازنین مپرس.
پیشِ چشم کودکان بی پناه،
از نگاه مادران شرمگین مپرس.
در جهنمی که از جهان جداست،
در جهنمی که پیش دیدۀ خداست!
از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس.

(فریدون [!])
ادامه دارد ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:22
+6
نیوشا
نیوشا
گاهی،
نباید
ناز کشید
انتــــظار کشید
آه کشید
درد کشید
فریاد کشید
تنها باید دست کشیــــد
و
رفت ...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:49
+5
maryam
maryam
وفای اشک را نازم که در شبهای "تنهایی" ، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:46
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
پشت میز قمار دلهره عجیبی داشتم برگی حکم داشتم و دیگر هر چه بود ضعیف بود و پایین ! بازی شروع شد حاکم او بود و من محکوم همه برگهایم رفتند و سر برگ بیش نماند برگی از جنس وفا رو کرد من بالاتر آمدم بازی در دست من افتاد عشق آمدم با حکم عشوه و ناز برید و حکم آمد از جنس چشم سیاهش زندگی حکم من پایین بود و باختم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 14:37
+2
alireza
alireza
یه سگ اینجوری فکر میکنه:
این آدمِ به من غذا میده
نازم میکنه, دوستم داره
حتماّ خداست

یه گربه اینجوری فکر میکنه:
این آدمِ به من غذا میده
نازم میکنه, دوستم داره
حتماّ من خدا هستم!

لعنت به هر چی گربه صفته
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 09:12
+5
maryam
maryam
به سراغ من اگر می آیید با پتک و تبر بیایید! مسابقه است! برسر شکستن چینی نازک تنهایی من...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 15:28
+4
mitra
mitra
الهی چقدر نازه..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 14:57
+3
mina
mina
واقعا راستشو بگیید
13 دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 11:39
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ