یافتن پست: #نخ

alireza
alireza
خداوند بی‌نهایت است و لامکان وبی‌زمان



اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود



و به قدر نیاز تو فرود می‌آید



و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود



و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود



و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می‌شود...



پدر می‌شود یتیمان را و مادر



برادر می‌شود محتاجان برادری را



همسر می‌شود بی‌همسرماندگان را



طفل می‌شود عقیمان را



امید می‌شود ناامیدان را



راه می‌شود گمگشتگان را



نور می‌شود در تاریکی ماندگان را



شمشیر می‌شود رزمندگان را



عصا می‌شود پیران را



عشق می‌شود محتاجان به عشق را



...



خداوند همه چیز می‌شود همه کس را...



به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس



بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا



و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف



و زبان‌هایتان را از هر گفتار ناپاک



و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار...



و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها،ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!



چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه



بر سفره شما با کاسه‌ای خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند



در دکان شما کفه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:51
+8
alireza
alireza
اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافی یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:36
+10
saman
saman
در CARLO
اما عزیز خسته و داغدار من...

با همه اشتیاقم...

بگذار در سودای با تو بودن بمانم

بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد

بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم...

بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد...

بگذار همه آن چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو

بر من بخشیده است...دست نخورده بماند

بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود

به تمامی لمس کنم.....

بگذار افقهای خیالم را برای دیدار تو

به نظاره بنشینم....

بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده شود...

بگذار در حسرت دیدار تو بمانم...

بگذار سوز و گداز سینه ام....پر جوش بماند...

بگذار پر التهاب بمانم....

بگذار همیشه و برای ابد....

دلتنگ تو بمانم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:55
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
می شکنم آینه رو تا دوباره نخواد از گذشته ها حرف بزنه،آینه میشکنه هزار تیکه میشه ،اما باز تو هر تیکش ع[!] منه ،عکسا با دهن کجی بهم میگن چشم امید ببر از آسمون ،روزا با همدیگه فرخی ندارن بوی کهنگی میدن تمومشون...
آخرین ویرایش توسط Edward-Marion در [1392/04/12 - 17:25]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:23
+6
saman
saman
در CARLO
چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم ، کاش با من بودی میدادی جوابم

تو که میدونستی واست چقدر خرابم ، چرا وقتی رفتی بهم ندادی جواب هم

سوالم اینه که آخه چرا تو رفتی ، داره تنم میلرزه میگی خوب وقتی

بهم نخوریم همین کافیه پس ، از وقتی نیستی تو ذهنم کلی قافیه هس

بگو چرا ؟ ها ؟ بخدا تا به من نزنی حرفی ، نمیرم ، تو چرا واقعا رفتی‌؟

لااقل بهم بگو دوستت نداشتم بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم

اما تو میگفتی کمی دوسم داری ، اول جای عشق بود بعد شد داداش گاهی

یعنی‌ قصدت از اول این بود ، با من نمونی؟ حرف بزن، تو که اینقدر نامرد نبودی

به کی میگم وقتی اون نیست پیشم ، باشه، تو این امتحان هم بیست میشم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 13:54
+6
sara
sara
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺣﻤﻖ ﻓﺮﺽ ﻧﮑﻦ
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿــــﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ " ﻫﻔﺖ ﺧﻂ " ﺑﺎﺷﻨﺪ .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بهترین معلم من کسی بود که با ارزشترین مطلب عمرم را به من اموخت: دو خط موازی روی تخته کشید و گفت این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید، مگر اینکه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 12:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
چیز خاصی نیست...
فقط چشم هایم لال،
زبانم کور،
و دلم برای کسی جز خودم نمی رود...
حیرت نکنید!
به زودی برای شما هم اتّفاق می افتد
سوغات انسان نخستین است
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:59
+5
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
وقتی را به قصد رفتن بست , نگفتم : ” عزیزم این کار را نکن .”
نگفتم : ” برگرد و یکبار دیگر به من بده …”
وقتی پرسید دارم یا نه رویم را برگرداندم .
حالا او و من تمام چیزهایی را که نگفتم , می شنوم .
نگفتم : ” متآسفم , چون من هم مقصر بودم .”
نگفتم : ” اختلاف ها را کنار بگذاریم , چون تمام آنچه می خواهیم و و است .”
گفتم : ” اگر راهت را انتخاب کرده ای , من آن را نخواهم کرد .”
حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم . او را در اغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم .
نگفتم : ” اگر تو نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود .”
فکر میکردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد .
اما حالا تنها کاری که میکنم گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم .
نگفتم : ” بارانی ات را در آر … درست میکنم و با هم حرف میزنیم .”
نگفتم : ” جاده ی بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست .”
گفتم : “ نگهدار , باشی , خدا به همراهت .”
” او رفت و مرا تنها گذاشت تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:34
+6
مهسا
مهسا
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯُﻝ ﺯﺩﯼ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ؟
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ...
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﺑﺨﻨﺪ
بخدا منم مثل تو غــــــــــــــم دارم
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺮﯾﺰ
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﻬﺖ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵﺯﻣﯿﻦ ﮔِﺮﺩﻩ
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺍﻟﮑﯽ ﺣﺮﺹ ﻧﺨﻮﺭ
ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﯼ
ﺗﻮ .
ﻣﻦ .
ﻫَﻤﻤــــــــــــﻮﻥ
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺮﺩﺍ
ﺷﺎﯾﺪﻧﺒﺎﺷﯿﻢ
ﻧﺒﺎﺷﻢ
ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪکه آرزوم همیشه شاد بودن توست...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 01:35
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ