یافتن پست: #نشسته

sara
sara
گوگل پسره یا دختر؟
خب اون بدون شک دختره
چون اجازه نمی ده یه جمله ای رو کامل کنی
از همون اول شروع می کنه به حدس زدن
و همچنان حدس زدن
لامصــب بعضی وقتا حدسایی میزنه
که دهن آدم وا میمونه
مخصوصا وقتی یکی کنارت نشسته باشه....!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 09:16
+3
alifabregas
alifabregas
امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند …

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه اینقدر خود و انسان ها را در این مدت اذیت نمی کردم …

Read more: [لینک]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 18:35
+3
alireza
alireza
بعضی ها گریه نمیکنند ٬ اما ... از چشم هایشان معلوم است

ک اشکی به بزرگی یک سکوت ٬ گوشه ی چشم هایشان به کمین نشسته .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 17:53
+10
saman
saman
در CARLO
دعا کن دعام بگیره اگه حتی خیلی دیره
برای از تو گذشتن دل من دیگه اسیره

دعا کن دعام بگیره تو نری و بی وفا شی

دعا کن دعام بگیره نری و از من جدا شی

این تموم ماجرا نیست بی تو این لحظه ها خالیست

دعا کن دعام بگیره عشق من که ادعا نیست

بیا و به این شکسته بی ترحم باز تو رو کن

بیا با ناز قدمهات دلمو تو زیرو رو کن

عزیزم به جون چشمات عشق تو کرده اسیرم

بیا تا با چشم مستت کمی ارامش بگیرم

تموم خاطرت این شد یه دعا یه دنیا غصه

دلی که به انتظارت عمری منتظر نشسته{-47-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 16:26
+8
sanaz
sanaz
در CARLO
دیگر از این شهر....
میخواهم سفر کنم......
چمدانم را بسته ام........
اگر خدا بخواهد امروز میروم....
نشسته ام منتظر قطار........
اما نه در ایستگاه...
روی ریل قطار........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 19:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
"انگار که در این خلقت اضافه بودیم!
مارا مصرف جامعه مان نکردند.مارا"اسراف"کردند....پخشمان کردند که بر سر سفره ی خودمان ننشسته باشیم....که هیچ کداممان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم....!"

*فریدون سه پسر داشت/عباس معروفی عزیزم*
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 22:38
+3
saman
saman
در CARLO
يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد
ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد
از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوي، يکى از موهايم سفيد مى‌شود
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 11:06
+2
saqar
saqar
در CARLO
پاسخ شاعر مرد:

به نام خداوند مرد آفرين........كه بر حسن صنعش هزار آفرين

خدايي كه از گل مرا خلق كرد........چنين بالغ و عاقل و نازنين

خدايي كه مردي چو من آفريد........وشد نام وي احسن الخالقين

پس از آفرينش به من هديه داد.......مكاني درون بهشت برين

خدايي كه از بس مرا خوب ساخت...ندارم نيازي به لاك ، همچنين

رز و ريمل و خط چشم و كرم........تو زيباييم را طبيعي ببين

دماغ و فك و گونه ام كار اوست..........نه كار پزشك و پروتز ،همين

نداده مرا عشوه و مكر و ناز...........نداده دم مشك من اشك و فين

مرا ساده و بي ريا آفريد............جدا از حسادت و بي خشم و كين

زني از همين سادگي سود برد........به من گفت از آن سيب قرمز بچين

من ساده چيدم از آن تك درخت..........و دادم به او سيب چون انگبين

چو وارد نبودم به دوز و كلك.............من افتادم از آسمان بر زمين

و البته در اين مرا پند بود............كه اي مرد پاكيزه و مه جبين

تو حرف زنان را از آن گوش گير.........و بيرون بده حرفشان را از اين

كه زن از همان بدو پيدايشت.......نشسته مداوم تو را در كمين
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 19:01
+5
saman
saman
در CARLO
برای درد بی دوا بگو طبیب می شوی

کمی برای خنده ام بگو که سیب می شوی

اگر چه من حبیبه ام بدان برای این دلم

عزیز نه، کمی برای من حبیب می شوی

برای دوست داشتن ات کمی ترانه می شوم

بمان ولی بدان فقط تو هم رقیب می شوی

و باز با نگاه خود به این دلم اشاره کن

نگو دوباره می روم و تو غریب می شوی

نگو ستاره می شوم که فاصله بهانه است

به هر کجا که بنگرم به دل قزیب می شوی

اگر که جای قافیه نشسته ای کمی بخند

برای درد بی دوا بگو طبیب می شوی
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/12 - 12:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:31
+4
saman
saman
دعا کن دعام بگیره اگه حتی خیلی دیره

برای از تو گذشتن دل من دیگه اسیره

دعا کن دعام بگیره تو نری و بی وفا شی

دعا کن دعام بگیره نری و از من جدا شی

این تموم ماجرا نیست بی تو این لحظه ها خالیست

دعا کن دعام بگیره عشق من که ادعا نیست

بیا و به این شکسته بی ترحم باز تو رو کن

بیا با ناز قدمهات دلمو تو زیرو رو کن

عزیزم به جون چشمات عشق تو کرده اسیرم

بیا تا با چشم مستت کمی ارامش بگیرم

تموم خاطرت این شد یه دعا یه دنیا غصه

دلی که به انتظارت عمری منتظر نشسته
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:28
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ