یافتن پست: #نشست

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺩﯾﺸﺐ ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻫﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﯿﺰﺩ
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺎﯾﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﻪ ﮔﻮ*ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺩﯾﮕﻪ ! ﺍَﻩ !
ﮔﻔﺖ :ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺳﯿﺮ ﻧﮑﻨﯽ ! ﺁﺧﻪ شام ﺣﺎﺿﺮﻩ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/27 - 21:29
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سازه کتین چیست؟

نوعی شوکر است که مادران مازندرانی برای

تنبیه فرزندان شلوغ و بی ادب خود به کار

میبرند

که با فرود آمدن بر کنگ فرزند, سریع منطقه

مذکور

قرمز شده و دچار سوختگی خفیف

میشود و امکان نشستن را برای فرد مصدوم تا

دو الی سه روز سخت و مشکل ساز میکند.

و فرزند با گفتن جمله (آآآآآآآآآآ مه کنگ بوسته)

درد خود را اعلام میکند.

" خدا هچ یهودی سه نیاره"
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 16:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﮕﻢ خدمت ترم بوقی های عزیز (ورودی های 93) عرض کنم که:

١. ﺳﺮ ﻛﻼﺱ ﺣﺘﻤﺎ ﮔﻮﺷﻴﺎﺗﻮﻥُ ﺳﺎﻳﻠﻨﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻘﻴﻪ ﺧﻮﺍﺑﻦ

٢.ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ

٣. ﺍﺳﺘﺎﺩُ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻳﺎ ﺁﻗﺎ ﺻﺪﺍ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ

٤. ﺩﺭﻭﺱ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻰ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺎﺱ ﺷﺪﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﮔﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻳﺪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﻋﺎﺩﻳﻪ

٥. ﺗﺎ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻭﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﻴﺪ

٦. ﻛﻼً ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﻴﺪ!!!

7. ﺟﺰﻭﻩ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮﺍﺱ ﺁﺧﺮ ﺗﺮﻡ ﻛﭙﻰ ﻛﻨﻴﺪ

٨. ﺧﻮﺩﻛﺎﺭ ﺍﺿﺎﻓﻰ ﺑﻴﺎﺭﻳﺪ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﺑﺎﻻﻳﻴﺎ

٩. ﺍﮔﻪ ﺣﻴﻦ ﺟﺰﻭﻩ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺟﺎﻣﻮﻧﺪﻳﺪ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻴﺨﻴﺎﻝ ﺷﻴﺪ ﺁﺧﺮ ﻛﻼﺱ ﺍﺯ ﺑﻘﻴﻪ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﮕﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ

١٠.ﺍﮔﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﺒﻠﻰ ﺭﻭﻯ ﻳﻪ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﻧﺸﺴﺘﻰ ﺩﻟﻴﻞ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻌﺪﻡ ﺍﻭﻥ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ

١١. ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻭ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﮔﻪ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﻳﻪ ﻛﻼﺱ ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺧﺎﻟﻰ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﺸﻴﺪ

ﻛﻪ ﻛﻼﺱ ﺧﺎﻟﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻯ ... ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺍﺭن :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 23:19
+7
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

يه روز تو تاكسي نشسته بودم يه دختره هم كنارم نشسته بود از يه خيابون رد ميشديم كه پمپ گاز داشت.


راننده تو آينه نيگا كرد و گفت خانوم، آقا ، اجازه ميدين خلوته يه گاًزبزنم.


من گفتم مشكلي ندارم و دوتايي به دختره نيگا كرديم جواب داد نه تورو خدا من نامزد دارم ردش ميمونه


من


راننده


مخزن خالی گاز {-16-}
3 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 21:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آغا با کلی ذوق و شوق رفتم پیش بابام نشستم گفتم:

بابا جون 5هزار تومن بده یه شعر خیلی باحال واست بخونم..

برگشت گفت: 20هزار تومن میدم خفه شو.؟!؟!!

من:|:|:|

اعضای خانواده:)))))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 16:51
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

تاسف از این نابرابری


چند روز پیش که از کرج با تاکسی به تهران میرفتم ، در اتوبان از شدت گرما، شیشه پنجره جلو را پایین کشیدم و باد شدیدی داخل ماشین آمد ، درحال لذت بردن از بادی بودم که در موهایم میپیچید که یادم افتاد سه خانم جوان عقب نشسته اند، وقتی برگشتم که بپرسم باد اذیتشان میکند یا نه، با صحنه ای روبرو شدم که به عنوان یک پسر ایرانی از خودم خجالت کشیدم : هر سه نفر با وجود گرمای شدید لباس های زیاد به تن و مقنعه و روسری به سر داشتند و بدون اینکه متوجه من یا باد شوند از پنجره به بیابان های بین تهران و کرج خیره شده بودند... برگشتم و شیشه را دوباره بالا کشیدم... تنها کاری که از من بر می آمد این بود که این لحظه را غمگنانه به ثبت برسانم...متاسفم.

دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اتل متل یه مورچه
قدم میزد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچه یه پاش شکسته
راه نمیره نشسته
بابرگی پاشو بسته
نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تولونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
خوب بشه پات الهی
دارین شعر رو میخونین ؟! حتما با ریتم هم میخونین ؟!!!
زشته . حتما دانشجوم هستی :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 15:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقا اینایی که میگن لباسارو ریختم تو ماشین شست!!!
دروغ میگنا، من چندبار لباسامو ریختم تو ماشین نشست! تازه تو صندوق عقب و داشبوردم امتحان کردم، هیچ فایده ای نداشت!!
خواستم بگم گول این حرفارو نخور
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 22:11
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بابام اومده اتاقم نشسته روی تختم ببینه چیکار میکنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دو ساعت مجبور شدم کل Help ویندوز رو بخونم
اگه بدونین ویندوز چه قابلیت هایی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 22:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفته بودم امتحان رانندگی بدم…
چار نفری سوار شدیم و من زودتر از همه نشستم پشت رول تا افسر بیاد…
خلاصه افسر اومد و منم شروع کردم به تنظیم آینه و صندلی و …
زدم تو دنده را افتادم… یه چندصد متری رفتیم برگشتم افسرو نیگا کردم دیدم چیزی نمیگه..!!
بهش گفتم: جناب سروان من همینجوری مستقیم برم؟؟
یارو با تعجب گفت: جناب سروان؟؟ من مسافرم!!! شما مگه تاکسى خطى نیستی؟؟؟
از تو آینه نیگا کردم دیدم یکی با پرونده داره میدوعه دنبال ماشین..!!
ترمز دستیو کشیدم در ماشینو وا کردم دِ فـــــــرار!!!

گفتم الان بیام توضیح بدم منو به جرم سرقت اموال پلیس دستگیرم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 16:45
+1
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ