یافتن پست: #نشست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تو از ادما بدوری
تو خودت زنده به گوری
باغچه ی عشقو فروختی
توی این بازی تو سوختی
توی این بازی تو سوختی
لحظه های با تو بودن دیگه بوی گُل نمیده
خونه دلواپسه بی تو دیگه باغچه نا اُمیده
دیگه باغچه نا اُمیده
رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد


 ♫♫♫


توی این راه مه آلود میون خاکسترو دود
لحظه هاتو دادی از دست زندگیتو کردی نابود
حقمه بی اعتمادی تو اسیر اعتیادی
توی آتیش هوس هات عمرتو به باد دادی
به باد دادی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد


یه روزی با تو نشستن رنگ و بوی تازگی داشت
وقتی که تو خونه بودی خونه بوی زندگی داشت
تو فرو رفتی تا جایی که بمیری پس بیوفتی
توی بیراهه دویدی تا که از نفس بیوفتی
تا که از نفس بیوفتی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد

دیدگاه  •   •   •  1394/07/2 - 13:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﻪ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﯾﻬﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻓﺮﻋﯽ ﻭ ﮔﺎﺯﺵ ﺭﻭ
ﮔﺮﻓﺘﻢ !!!!!!
ﻣﻠﺖ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﺑﻠﺪﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ !!!!
ﯾﮑﻢ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺍﻭﻧﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ : :
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭ ﺗﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﯾﻪ ﺟﺎ .
.
ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺳﺮﻭ ﺗﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻥ
عمه جان ببخشید،

چقدر تورو رو یاد کردن:
دیدگاه  •   •   •  1394/04/2 - 11:13
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗـﻮ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﻟﺸﻮ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ :

ﺍﯾﻦ ﻻﻣﺼﺒﻮ ﺑﺒﺮ ﺗﻮﻭ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﮑﻦ ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ :|
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن

به تمام جزئیاتش...

به لبخند بین حرف هایش..

به سبک ادای کلماتش،

به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..

به چشم هاش خیره شو..

دستهایش را به حافظه ات بسپار...

گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:32
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه ﺭﻭﺯ ﺳﺮﮐﻼﺱ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﺎ ﮔﯿﺮﺵ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﯿﺎﺭﻩ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ؛
ﺁقا ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﻮ،ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﭘﺮﺱ ﺷﺪ
ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ x ﻭ y ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﻨﻪ
ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻟﻪ ؛
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎ ﺩﻓﺘﺮﺍﻣﻮﻧﻢ میجوﯾﺪﯾﻢ:)))))
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 22:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
" به مردی دل ببند که از علاقه اش به خودت مطمئنی"
قانون ِ رابطه های دوتایی این است
مرد باید عاشق تر باشد
مرد است که باید برای داشتنت تلاش کند
مرد است که باید پر باشد از نیاز ِ به تو
مرد است که باید بجنگد
تو چرا نشستی کنج اتاق و زانوهایت را بغل گرفتی
و اشک میریزی و روزهایت را آتش میزنی.هان؟
چند سالت است مگر؟
اینکه مینویسی خسته شده ای..
اینکه مینویسی دیگر کشش نداری..
این فاجعه است !
میفهمی؟فاجعه...
این روزهایت، بهترین روزهایت هستند...
حالاست که باید بخندی ،
حالاست که باید رها باشی و آزاد
حالاست که باید دخترانگی کنی ،
نه که همه را خط بزنی و بنشینی کنج اتاق
و دیوارهایش را خراش دهی و زار بزنی
برای نداشتن ِ مردی که حواسش هم به تو نیست !
برگرد دختر...برگرد به زندگی!
دیدگاه  •   •   •  1394/02/12 - 22:23
dr.amirjadidi
dr.amirjadidi
من که میشم فدای چشمای تو...هرچی دارم میدم فقط بای تو ..کاش میشدبازببینم دستای سردام دستای تو.من که میگم دل به دل توبستم..خوب نگاه کن منوبه بای تونشستم.هزارتاعاشق به بای توبمیرندهرچی بشه بازتااخرش من هستم .بده حالا.حالاحس قشنگ یالامشب بامن میرقصی دستات بده بالاحالا...............
دیدگاه  •   •   •  1394/02/5 - 01:06
+3
dr.amirjadidi
dr.amirjadidi
من ک میشم فدای چشمای تو.هرچی دارم میدم فقط بای تو...کاش میشدبازببینم دستای سردام دستای تو..من که میگم دل به دل توبستم.خوب نگاه کن منوبه بای تونشستم.هزارتاعاشق به بای توبمیرند هرچی بشه بازتااخرش من هستم.بده حالا.حالا حس قشنگ یالاامشب بامن میرقصی دستا ت بده بالا حالا
دیدگاه  •   •   •  1394/02/5 - 00:56
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دارم میبینم اون روزو که باز برگردی تو پیشم
بگیری دستای سردم بگی حق تو بود دستم
دارم میبینم اون روزو که حال تو پریشونه
که انگاری همه دنیا برات مثل یه زندونه
دوباره باز میای پیشم بهت قول شرف میدم
میای داغونو سرگشته میای ارومو دلخسته میای مثل همون روزا
میای وباز میگی تنهام میون سیل این غمها م میای ومیگی که عشقت تو رو ول کرده با اشکات
داره یادم میاد اشکام تو اون روزای بعد تو خیانتهایی که کردی گرفتی دستشو محکم منم اینجا تک و تنها دارم میبوسم این عکسات
تو من رو ساده ول کردی گرفتی دست بیگانه منو دادی به تنهایی که شاید عاشقش باشی
ولی اونم تو رو ول کرد اینم نفرین من باشه
الان حال منو داری یه تنهای شکسته دل میون این دوراهی تو ببینم انتخابت رو
ولی جای تو اینجا من نشستم با غم دوریت
وفای این غمت شاید باشه مرحم واسه دردام
فراموشت کنم دیگه بشینم باز با این غمهام
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:31
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند روز پیش با خانواده ام دعوام شد و از خونه فرار کردم...
تصمیم گرفتم چند تا آلبوم بدم بیرون تا خانواده ام بفهمن چه آدم مهمی هستم و قدرمو ندونستن...خلاصه قبل از اینکه شروع کنم آلبوم هامو بدم بیرون اول با گوشی موبایلم صدای خودمو ضبط کردم اما در کمال تاسف وقتی صدای ضبط شده خودم رو شنیدیم تازه فهمیدم چه دسته گلی به آب دادم...چند روزه افسردگی شدید گرفتم نمیدونم چکار کنم.
الانم تو پارک نشستم دارم براتون پست میفرستم...
جون من یکی تون برید جلوی در خونمون به بابام بگید منو تو خونه راه بده بگید غلط کردم...
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:15
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ