یافتن پست: #نشست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی می روی
تمام چیزهای ِ عادی
یادگاری می شوند
حساس می شوند
ترك برمی دارند
بر مبل نمی شود نشست
كه تو آنجا نشسته بودی
هوا را نمی شود نفس كشید
كه عطر تو آنجا بوده است
وقتی نیستی
همه چیز
تو را یادآوری می كند
تو را و نبودنت را
دیدگاه  •   •   •  1391/01/4 - 12:42
+1
saeed
saeed
آخـــیـیـییـییـییش خسته شدم از بس پا بیا تو یونی نشستم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/3 - 20:24
nahid
nahid
ليلي، زير درخت انار

ليلي زير درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ. هر اناري هزارتا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توي انار جا نمي شدند.
انار كوچك بود. دانه ها تركيدند. انار ترك برداشت.
خون انار روي دست ليلي چكيد.
ليلي انار ترك خورده را از شاخه چيد . مجنون به ليلي اش رسيد.
خدا گفت : راز رسيدن فقط همين بود.
كافي است انار دلت ترك بخورد.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/2 - 18:33
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
مثل او که در کنار ساحل دریا نشسته
به امواج دریا دل بسته
من هم نشسته ام در کنار ساحل قلب تو
و دل بستم به تو
دل بستم به امواج خروشان عشق تو
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:56
+9
مهراوه
مهراوه
- اعتراف می کنم که: تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 00:49
+8
ESmaEL
ESmaEL
غضنفر با دوست دخترش تو اتاق نشسته بود , یهو دختره گفت شلوارتو بکش پایین بخورم.{-16-}{-16-} غضنفر میگه نه شلوارم کثیفه بیا پیرهنمو بخور.{-11-}{-11-}{-18-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 13:38
+5
ronak
ronak
انگار که سالهاست رفته اي....
از تابستان بگو از بهاري که رفتي...
تا من هم از زمستاني برايت بگويم.....
که نشست بر موهايم و نرفت.....!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 00:30
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
حتما اينو بخونيد
دكتر شريعتي :
«كلاس پنجم كه بودم پسر درشت هيكلي در ته كلاس ما مي نشست كه براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنكه كچل بود، دوم اينكه سيگار مي كشيد و سوم - كه از همه تهوع آور بود- اينكه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يك روز كه با همسرم از خيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيكل ته كلاس را ديدم در حاليكه خودم زن داشتم ،سيگار مي كشيدم و كچل شده بودم
آخرین ویرایش توسط abbasv6 در [1390/12/28 - 23:24]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 23:23
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی! میگفت: شما… مام میگفتیم: ما؟ میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین! مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر! آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین بچه های دوست داشتنی ای بودیم ما..!{-7-} {-11-}
10 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:21
+13
reza
reza
دو سه بار با لحن شعرا به همه اشاره کردم

یاد قرص کامل ماه و غم ستاره کردم

یه شب اما سرفرصت توی تنهاییم نشستم

دیدم این جوری نمی شه غصه هامو چاره کردم

یه سری نامه نوشتم که پیش خودم بمونه

هم واسه خودت نوشتم هم واسه تو پاره کردم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 15:15
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ