یافتن پست: #نشست

mah3a
mah3a
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی
خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من
تو را می‌سپارم به د‌ل‌های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب
تو را می‌سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد
به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 14:41
+6
-1
مهسا
مهسا
دقت کردین.....
سر جلسه امتحان نشستی
هرچی تو کلته رو برگه خالی میکنی
آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه،
بعد یه نفر بلند میشه میگه
استاد یه برگه دیگه بدین جا ندارم...
اون لحظه میخوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش{-34-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 02:04
+6
ronak
ronak
کسی که نشسته

همیشه خسته نیست

شاید جایی برای رفتن ندارد...

.......مرد تنهای شب......
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 23:39
+5
behzad
behzad
امروز ظهر شیطان را دیدم. نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت. گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند... شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟ گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 22:54
+4
sahar
sahar
به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا
یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:02
+9
-1
Alireza
Alireza
كاش مي شد سه چيز را از كودكان ياد بگيريم: بي دليل شاد بودن و پاي كوبيدن* هميشه سرگرم كار بودن و بيهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فرياد زدن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 13:23
+4
ronak
ronak
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم

جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم

اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم

دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم

برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام رستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

مجنون و دل را به چشمان تو بستم

هشیار شدم آخر از دام تو جستم

مجنونم و مستم ....

عاشقم و خستم....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 12:18
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
كاش مي شد سه چيز را از كودكان ياد بگيريم: بي دليل شاد بودن و پاي كوبيدن* هميشه سرگرم كار بودن و بيهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فرياد زدن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 12:15
+5
ebrahim
ebrahim
امروز تو اتاقم یه پشه مشاهده کردم!!!
رفتم یه دماسنج آوردم نشستم جلوش درجه دماسنجو نشونش دادم و باهاش منطقی بحث کردم که هنوز سرده هوا.اونم قبول کرد و رفت :-|
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 10:49
+5
☺SAEED☻
☺SAEED☻
لره مسجد میسازه ، کسی نمیره تابلو میزنه نماز صبح یه رکعت، بدون وضو نشسته ، شکسته،دارزکش ، گوز آزاد،همراه با کیک و ساندیس
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 00:37
+6
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ