یافتن پست: #نشست

reza
reza
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟

جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!

شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.



شیوانا یکماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:23
+1
saeed
saeed
كاش مي شد سه چيز را از كودكان ياد بگيريم: بي دليل شاد بودن و پاي كوبيدن* هميشه سرگرم كار بودن و بيهوده ننشستن* حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فرياد زدن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:41
+5
saeed
saeed
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن است دعا میکنم لبانت در ان نزدیکی باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:38
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
نامه ای به خدا
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد

متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای

به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور

نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی

می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه

تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از

دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.

هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من

هستی به من كمك كن ...

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان

داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری

روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال

بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 21:36
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند / یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امشب به یاد کیست که یادم نمیکند .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 19:59
+2
sepideh
sepideh
تو اتوبوس نشستم با راننده گرم گرفتم ازم پرسيد چي خوندي؟
گفتم: كامپيوتر
گفت ميتوني يه سي دي آهنگهاي باحال واسم بزني :|:|:|
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 15:09
+1
mah3a
mah3a
ما تا بيست سالگي از تاريكي ميترسيديم!
بعد برادر زاده ی 7 ساله م توی تاريكي نشسته،بهش ميگم:
تو تاريكي چه كار ميكني؟
ميگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار ميكنم !!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:03
+7
ronak
ronak
آنقــــ ـدر دل کنـــــ ـدن سختـــــ است ... که در آخرین واگن قطار نشسته ام !!!
تا هر چقدر می شود ... دیـــــ ـرتر حـرکتـــــــــ کنم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 13:43
+8
mah3a
mah3a
آیا میدانستید که سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشست میکند ؟

آیا میدانستید که در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده میگردد ؟

آیا میدانستید که اغلب مارها دارای ۶ ردیف دندان میباشند ؟

آیا میدانستید که ۹۰ درصد سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است ؟

آیا میدانستید که موشهای صحرایی سالانه ۱/۳ منابع و ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 21:49
+9
mah3a
mah3a
دقت کردین وقتی تو تاکسی نشستیم جایی که می خوایم پیاده شیم دقیقا 50 متر جلوترش یکی دیگه میگه آقا پیاده میشم ؟؟ بعد شما مجبوری اون 50 متر رو پیاده بری وگرنه راننده نق میزنه !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 20:56
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ