یافتن پست: #نشست

sasan pool
sasan pool
برای دیدنت ،


گشتم همه گل فروشی های شهر را ،


گل ها همه رنگ باخته ...


یک دسته بوسه آورده ام !
.......................................
مرد

اگر

بودم،

نبودنت را غروب‌هایِ زمستان

در قهوه‌خانه‌هایِ دوری

سیگار می‌کشیدم

نبودنت

دود می‌شد

و می‌نشست رویِ بخارِ شیشه‌هایِ قهوه‌خانه

بعد تکیه می‌دادم

به صندلی

چشم‌هایم را می‌بستم

و انگشتانم را دورِ استکانِ کمر باریکِ چایِ داغ حلقه می‌کردم

تا بیشتر از یادم بروی

نامرد اگر بودم

نبودنت را

تا حالا باید

فراموش کرده باشم



مرد نیستم اما

نامرد هم نیستم

عاشقم

و نبودنت

پیرهنم شده است
........................................
مرد

اگر

بودم،

نبودنت را غروب‌هایِ زمستان

در قهوه‌خانه‌هایِ دوری

سیگار می‌کشیدم

نبودنت

دود می‌شد

و می‌نشست رویِ بخارِ شیشه‌هایِ قهوه‌خانه

بعد تکیه می‌دادم

به صندلی

چشم‌هایم را می‌بستم

و انگشتانم را دورِ استکانِ کمر باریکِ چایِ داغ حلقه می‌کردم

تا بیشتر از یادم بروی

نامرد اگر بودم

نبودنت را

تا حالا باید

فراموش کرده باشم



مرد نیستم اما

نامرد هم نیستم

عاشقم

و نبودنت

پیرهنم شده است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 22:34
+3
sasan pool
sasan pool
...............آنقدر


به پای عشقت نشستم


که راه رفتن...


یادم رفت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 22:20
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن، بعد تركه ميگه: ‌ولی وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 11:14
+11
hamid
hamid
چه دردیست در میان جمع بودن
ولیکن اون وسط تنها نشستن !
........
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 20:45
+2
amir reza
amir reza
غروبی سخت دلگیر است‌،
و من‌ بنشسته‌ام اینجا،
كنار غار پرت و ساكتی‌،
تنها،
كه می گویند،
روزی روزگاری مَهْبط وحی خدا بودست‌،
و نام آن حرا بودست‌.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 18:17
+4
t  @  r  @  n  e
t @ r @ n e
من عاشق تو هستم
من تو رو می پرستم
یه عمره عاشقانه
به انتظار نشستم
تو ماه آسمونی
فرشته زمینی
برای قلب خستم
پناه اخرینی
بی تو گل وا نمی شه
دردم دوا نمی شه
دلم تا دنیا دنیاست
از تو جدا نمی شه
عاشقم من؛ دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو, شبم سحر نمیشه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 17:15
+6
zahra
zahra
خدایا در این شب‌های نزدیک به عید سرِ هیچ کودکی را گرسنه بر بالینش و حسرت خرید لباس عید رو بّر دلِ هیچ کودکی در سرزمینم نگذار...
8 دیدگاه  •   •   •  1390/12/12 - 22:43
+23
ebrahim
ebrahim
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی!
میگفت: شما... مام میگفتیم: ما؟
میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین!
مام میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر!
آقا مام تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..!
یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم ما..!
.
.
.
واسه شمام اتفاق افتاده بود ؟ :))
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 18:58
+4
mah3a
mah3a
من کور هستم لطفا کمک کنید ...

روزی مرد کوری روی پله‌ های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:

من کور هستم لطفا کمک کنید.

روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت. نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.
او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.

عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور صدای قدمهای خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم. سپس با لبخندی متن تابلو را برای پیرمرد خواند:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید. خواهید دید
بهترینها ممکن خواهد شد. باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 16:30
+6
mah3a
mah3a
یه پشه مشاهده کردم تو اتاق،رفتم یه دماسنج آوردم نشستم جلوش نشونش دادم و باهاش منطقی بحث کردم که هنوز سرده هوا،اونم قبول کرد و رفت <img src=?" title=":-??" />
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 13:49
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ