یافتن پست: #نگاه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سرجلسه امتحان خیلی شیک و طبیعی برگه تقلب دستم بود داشتم از روش copy,paste میکردم،اصنم حواسم به اطراف نبود که یدفعه دیدم ی سایه افتاده روبرگم.سرموبلند کردم دیدم مراقبه داره بالبخندبهم نگاه میکنه!منم بهش لبخند زدم اونم گفت:خب چراخودتوخسته میکنی؟برگه روبچسبون به برگه امتحانت اینجوری تو وقت هم صرفه جویی میکنی!
من(*-*)
مراقبه0-o
دوباره من:)))))
ولی دمش گرم فقط برگه تقلبوازم گرفت دیگه ازجلسه بیرونم نکرد.
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 15:45
+2
roya
roya
در CARLO
هه هه!!!
اینو نگاه کنین!!!
گوشی ضدآب!!!
برو عمو برو،ماگوشی ساختیم راحت از توجیب در میاد!!
برو از خدابترس.....!

دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 15:09
+3
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
خـــــــــــــــــــــــــــدااااااااااااااااااایــــــــــــــــا...
درانجمادنگاه های ســــــردمردم.دلم برای جهنمت تنگــــــــــــــ شده.......
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/03/4 - 14:12]
7 دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 14:11
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، صدقه‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنید( البقرة : 264)

وقتی می خواهی به یه نیازمندی کمک کنی سعی کن تو چشاش نگاه نکنی چون احساس می کنه داری ته مونده غرورشو میخری!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 19:31
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
ای کاش
کور مادر زاد بودم!!!
آنگاه نه در عطش
رنگ لبانت میسوختم !
نه در آبی
بی کران چشمانت غرق میشدم!
ای کاش....
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 16:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
از یه جایی به بعد . . . مرض چک کردن موبایلت خوب میشه
حتی یه وقتایی یادت می ره گوشی داری ,

از یه جایی به بعد . . . دیگه دوس نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بدی حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه ..

از یه جایی به بعد . . .وقتی کسی بهت می گه دوست دارم
لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری ..

از یه جایی به بعد . . . فقط یه حس داری حس بی تفاوتی نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی و نه از دوست نداشتن ها ناراحت .

از یه جایی به بعد . . . توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم
فقط نگاه می کنی ...

از یه جایی به بعد . .
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 16:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
شیـر و رفقـاش نشسته بودن و نوشیدنی میخوردن و خوش میگذروندن.....
بین صحبت شیره نگاهی به ساعتش میندازه و میگه:
"آُه! اُه! ساعت 11 شده! باید برم! خانم خونه منتظره
" گاوه پوزخندی میزنه و میگه: "زن ذلیلو نیگا ! ادعاتم میشه سلطان جنگلی!
" شیر لبخند تلخی میزنه و میگه:
"توی خونه یه شیـــر منتظرمه ! نه یـه گاوی مثـل تــو !!!!"
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 16:16
+4
mana
mana
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟

به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم ..
2 دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 15:46
+9
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟

به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم ...{-7-}{-11-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 15:12
+5
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
در CARLO
توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1392/03/2 - 17:28
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ