یافتن پست: #نگاه

reza
reza
در CARLO
بچه ها اینو نگاه کنید{-33-}
من که یه جوری شدم وقتی دیدم{-59-}

11 دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 12:08
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
راه که میروم مدام پشت سرم را نگاه میکنم ... دیوانه نیستم! از پشت خنجر خورده ام
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 18:47
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
كاش می فهمیدی که " " از دید من زیبا بودی دیگران حتی هم نمی کردند و "تـــــــــو"چه اشتباهی شدی......
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 15:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا . . .

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا . . .

وقتی نگاه ِ من به تو افتاد ، سرنوشت . . .

تصدیق ِ گفته های هِگِل بود و ما دو تا . . .

روز ِ قرار ِ اول و میز و سکوت و چای ،

سنگینی ِ هوای هتل بود و ما دو تا . . .

تا آفتاب زد ، همه جا تار شد برای ما

دنیا چقدر سرد و کِسِل بود و ما دو تا . . .

از خواب می پریم که این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا . . .

« مرحومه نجمه زارع »
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:58
+3
AmiR
AmiR
حقیقت رفتن...

امکان هجرت تو

تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت

من پیشتر،دیده بودم

جرقه محال ماندنت را

در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم،

چون ماهی آزاد به جریان آب

نبودنت،

مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند

چقدر سنگین شده اند شانه هایم!

آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگویند : روزی سگی داشت در چمن علف میخورد . سگ دیگری از کنار چمن گذشت . چون این منظره را دید ایستاد .( آخر ندیده بود سگ علف بخورد )
ایستاد و با تعجب گفت : " اوی ! تو کی هستی ؟ چرا علف میخوری ؟ "
سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت :
- : " من ؟ من سگ قاسم خان هستم ! "
سگ اولی پوز خندی زد و گفت :
- " سگ حسابی ! تو که علف می خوری ؛ دیگه چرا سگ قاسم خان ؟ اگر پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز یک چیزی ؛ حالا که علف می خوری دیگه چرا سگ قاسم خان ؟ سگ خودت باش !!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ایا از اشنایان خود بی خبرید؟؟اایا مدتی است که اقوام دور خودرا ندیده اید؟؟ کافیست با دوست پسر خود در سطح شهر ظاهر شوید آنگاه اموات خودرا هم میبینید.......
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:40
+8
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
دلم را هنگامی غم میگیرد که نگاهم به دستان گره خورده ی دو آدم خیره می ماند
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:53
+4
AmiR
AmiR
اینم سوتی مامان ما در تاکسی :
تو تاکسی نشستیم مامانم خواست کرایه رو حساب کنه.پرسید چقدر میشه ؟
راننده گفت هزار تومن .!
مامانم شاکی شده تو اوج عصبانیت برگشته میگه :ماهفته ی پیش با
[!] تا اراک اومدیم کرایمون نسبت به مسیرمون خیلی کمتر شد.....
راننده گیج و منگ داشت مامانم رو نگاه میکرد ...!
آخه مادر من vip کجا [!] کجا ...!!
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:52
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قوانین لیمن
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.
می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 20:38
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ