یافتن پست: #نگاه

reza
reza
درست است که من همیشه از نگاه نادرست و طعنه ی تاریک ترسیده ام
درست است که من زیر بوته ی باد، سر بر خشت خالی نهاده ام
درست است که طاقت تشنگی در من نیست....
اما با این همه گمان مبر که در برودت این بادها خواهم برید..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 21:23
+2
☺SAEED☻
☺SAEED☻
تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست چون اون فقط وسوسسه ات میکنه تا اونی رو که داری از دست بدی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:49
+5
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
به سلامتی اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی ...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:36
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
وای ،
باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 20:07
+6
مهسا
مهسا
نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد ، نروم باز به جايی
پشت ديوار نشينم ، چو گدا بر سر راهی

کس به غير از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز اين خانه مرا نيست پناهی
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 17:05
+5
ronak
ronak
کاش می شد چشمها به پیشواز نگاه مهربانی برود
چشمه چشمانم خشکیده
دیدگان پرطراوتم پژمرده شده
کاش از انتظار رهایی یابم ......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:54
+2
maryam
maryam
من اینجام جایی که وقت رفتنت ایستاده بودی و مرا نگاه میکردی آمده ام اینجا تا ببینم از اینجا چه گونه بودم که اشکهایم را ندیدی..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:51
+3
maryam
maryam
گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی... او نه چشم های خیس و شسته ام را ،نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران زده
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:47
+3
maryam
maryam
صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم

ولی من تو را میخواهم ، نه خیالت را . . .

.

.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:19
+4
مهسا
مهسا
دوست داشتم یکم وایستم
یکم اون گذشته هارو نگاه میکردم
یکم این نزدیکتر هارو نگاه میکردم
دوست داشتم باصبر حوصله دنیا م درست میکردم
اما .........زمان میگذره و من منتظر ایستادنش هستم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 16:13
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ