یافتن پست: #نگاه

hadith
hadith
آنگاه که غرور کسي را له مي کني، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني، آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاري...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:58
+6
ronak
ronak
در Romantic
تو را گم کرده ام انگار نیستی،نه صدایی از تو است و نه نگاهی پس بگو چرا نمیکنی از من یادی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:51
+3
ronak
ronak
در Romantic
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:26
+4
-1
عسل ایرانی
عسل ایرانی
تورو خداااااااااااااااااااااااااااا نگاه کنید... روده بر میشین از خنده...
10 دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 23:17
+3
-1
ronak
ronak
یه خره با حسرت به یه اسبه نگاه می کنه ومیگه: ای کاش تحصیلاتم رو ادامه می دادم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 23:05
+2
رضا
رضا
گفتی بمان می خواستم... اما نمی شد گفتی بخند بغز گلویم وا نمی شد گفتم که می ترسم من از سحر نگاهت گفتی نترس ای خوب من... اما نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یا بغز می آمد سراغم... یا نمی شد. گفتی که تا فردا خدا حافظ ولی آه... آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 20:44
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تو تنها باش و من تنهای تنها*که دارم وقت تنهایی سخن ها*نگاه عاشقم تا آسمانهاست*مرا تا عرش اعلا نردبان هاست*نماز خلوتم را صد قنوت است*کلام شعر تنهایی سکوت است....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 19:38
+4
امید
امید
اینو نگاه کنید ----->
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 17:51
+8
ronak
ronak
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟ گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 14:47
+3
ronak
ronak
در Romantic
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود! یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود! غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود از من گذشت دختر باران! ولی بدان این رسم عشق بازی پروانه ها نبود با آخرین قطار از این شعر دل برید مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 13:14
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ