یافتن پست: #نگاه

aB'Bas S
aB'Bas S
لزومی نداره من همونی باشم که تو فکر میکنی من همونی ام که حتی فکرش رو هم نمیتونی بکنی من کااااااااااملاً دیوونم شک نکن فقط برای خودم هستم...!!!!!!!!!! ... ... ... من..؟! چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست..... این من! نه زشته زشتم، نه مهـربانِ مهـربانم....نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...! فراری از خانمهای آهن پرست و آقایییونِ مانکن پرست.... ... فقط برای خودم هستم...خوده خودم ! مال خودم ! صبورم و عجول!! سنگین......مغرور...قـانع....با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!! و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم راهت را بگیــر و بـــــــرو حوالی ما توقف ممنــــوع است...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:36
+6
رضا
رضا
چشمهایت سیراب سراب و نگاهم، تاول زده از تابش تشنگی برویم دعای باران بخوانیم ‍. تو با دل من من با دل تو باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:12
+5
zahra
zahra
عجبا!!!!!
5 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 12:09
+5
mahdi
mahdi
دوستم میخواد نماز بخونه میگه قبله مستقیمه؟ بش گفتم پـَـــ نــه پـَـــ دست چپ خیابون اول نرسیده به کوچه دوم بن بست راز محله بنده نواز.
4 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 11:45
+3
mina_z
mina_z
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد. از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟ مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 11:43
+4
gha3m
gha3m
دخترك برگشت چه بزرگ شده بود پرسيدم : پس كبريتهايت كو؟ پوزخندي زد! ... گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد... ... ... گفتم: ميخواهم امشب با كبريتهاي تو ، اين سرزمين را به آتش بكشم!! دخترك نگاهي انداخت ، تنم لرزيد... گفت : كبريتهايم را نخريدند! سالهاست تن مي فروشم! مي خري؟؟؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 09:38
+4
امیرحسین
امیرحسین
تو شرح این یکی عاجزم.... تیترش با شما :)
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 03:39
+5
hadith
hadith
همیشه حرارت لازم نیست... گاهی از سردی یک نگاه،می توان آتش گرفت...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 01:25
+4
ronak
ronak
قبل از "خدا حافظی" ،بر نگــــرد و عقب را نگاه نکن... بَد دردرسَری میشوَد این "آخرین نــــگاه"
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 01:24
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ