AmirAli
سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا . . . .شما آنقدر تنبلید که??سیا بالا را نخوندید .. . شما انقدر خنگ هستید که نفهمیدید یکی از آنها سینا میباشد …. . . .شما آنقدر ساده اید که رفتید بالا و نگاه کردید ولی پیدا نکردید …..
AmirAli
یکی از فانتزیام اینه که :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...
پرستار بلندتر و با التماس میگه:
آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک
تکشون نگاه میکنم و میگم:
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم
توی مه و غبار ناپدیدشم.
روانی هم خودتی
AmirAli
قيافه بعضی از دخترا بعد از حموم طوري ميشه كه به خورشيد ميشه مستقيم نگاه كرد ولي به اونا نه