یافتن پست: #هایم

ali
ali
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 23:11
+6
رضا
رضا
پشت دیوار همین کوچه بدارم بزنید من که رفتم بنشینیدو...هوارم بزنید باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد بنوسید که: "بد بودم" و جارم بزنید من از آیین شما سیر شدم.. سیر شدم پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید آی! آنها!! که به بی برگی من می خندید! مرد باشید و...بیایید... و.... کنارم بزنید
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 17:55
+2
-1
elahe
elahe
قلک بغض هایم را که بشکنم باز… ناز تو را خواهم خرید و یک بسته مداد رنگی و با هر رنگش باز… ناز تو را خواهم کشید
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:42
+2
elahe
elahe
پنجره ـها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرمــ اگر نمی آیی اینقدر پنجره ـها را زجر ندهم چشم ـهایم به جهنم.....!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:41
مهسا
مهسا
عجیب دلهره دارم، این شب‌ها! و زندگی این روزهایم چه قدر پر از کارهای نکرده است انگار باید عمیق تر شوم در مفهوم زمان این روزها...دور برم پر از قصه نگفته است....انسانها همیشه دنبال همدیگر میدوند.......اما هیچ وقت بر نمیگردند تا کسانی را که دنبالشون میدوند رو ببینند ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 21:16
+2
elahe
elahe
در جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز راه مبارزه را نمی دانیم، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 18:37
+2
مهسا
مهسا
بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ... بی انصاف چانه نزن ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ ... به قیمت عمرم تمام شده
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 18:09
+2
مهسا
مهسا
گریه می کنم آنقدر که توی اشکهایم غرق شوی . . . آنوقت باورم می شود مــــال منــــی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:52
+5
مهسا
مهسا
قلب من مثل دست من است. دستهایم آلوده به شکستن قلب کیست؟ که قلبم تاوان آن را پس می دهد..
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:51
+4
مهسا
مهسا
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام... برایم فرق نمی کند روزهایم را... چگونه قربانی کنم...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:43
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ