یافتن پست: #هایم

ronak
ronak
با یك عالمه فاصله از خودم انتظار دارم به تو برسم از اول هم آرزوهایم محال بودند
دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 22:46
+5
ronak
ronak
من سکوت کرده ام ...چون نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم ...چون حرفهایم بی شمارند ....چون درد بسیار دارم ...چون دردهایم خاموشند ....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 00:29
+4
ronak
ronak
آخر شعر‌هایم چند نقطهٔ می‌گذارم بگذار همه بدانند دردی که در جان افکارم حس می‌کنم فقط در این یک شعر خلاصه نمی‌شود...............
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 00:26
+3
ronak
ronak
آخ عشقم... چه زیبا اجرا میکنی… خط به خطه تمام گفته هایم را… خواسته هایم را… منتها برای دیگری...!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 22:34
+2
رضا
رضا
بود بر شاخه هایم آخرین برگ تو پنداری که شب چشمم به خواب است ندانی این جزیره غرق آبست به حال گریه می خوانم خدا را به حال دوست می جویم شما را ...................
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 13:02
+3
محمد
محمد
کلبه دل 
به باران فکر می کنم 
گونه هایم خیس میشوند. 
به تو فکر می کنم ، باران می بارد 
من جادوگر نیستم 
تو اما معجزه ای
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 02:21 توسط Mobile
+2
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
من یک دختـــــــر ایــــرانـــیـــــم بــــــــدان "حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود .. تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته .. ارزان نمی فروشمش .. دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد .. بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش.....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:24
+3
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
کاربرام محترم الان 10 تا عضو داره این گروه لطف کنید . هرکی رو میشناسین دعوت کنید تا به 50 نفر هم برسه عزیزان من{-37-} {-37-} {-37-} {-35-} {-35-} {-35-} {-45-} {-45-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 16:35
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
اهل دانشگاهم رشته ام علافی‌ست جیب‌هایم خالی ست پدری دارم حسرتش یک شب خواب! دوستانی همه از دم ناباب و خدایی که مرا کرده جواب. اهل دانشگاهم قبله‌ام استاد است جانمازم نمره! خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست من نمی‌دانم که چرا می‌گویند مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌کار وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست! ((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید)) باید از آدم دانا ترسید! باید از قیمت دانش نالید! وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم من به گور پدر علم و هنر خندیدم! کار ما نیست شناسایی هردمبیلی! کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی! کار ما شاید این است که مدرک در دست فرم بی‌گاری هر شرکت بی‌پیکر را پر بکنیم (شاعر: مجهول)
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 03:06
+1
رضا
رضا
همسفر خسته ام از این همه راه خسته از نای و نی و این همه اه راه ، تکرار زمان است چرا همسفر فاش بگو راز چرا اری از ایینه ها نیست نشان ان نشان های نهان نیست عیان اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم هوشیارم ز دل ِ خویش چرا ان که مستم بکند ، نیست چرا همسفر گرچه رهایم کردی راست گو ، ره به کجا اوردی نکند باز به من می خندی زین که پروانه شدم می خندی خنده کن تا که منم سوز شوم بنواز تا که منم کوک شوم ره به تنهایی من می گرید همسفر ، باش ، دلم می گرید خُنک ان روز که اندر پیش است دل ِ زهر خورده ی من در نیش است باش تا سایه ای بر من باشی وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/14 - 18:55
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ